. 《صدای کوبش در بلند می‌شود. سر برمی‌گردانم و سایه‌ی حکیمه را می‌بینم. پرده سپید پنجره حائل است میان من و سایه، می‌دانم که حکیمه نیز از این دیدار بی‌وقت آشفته شده است. می‌خواهم او را به درون اتاق دعوت کنم که قبیحه انگشت تهدید بالا می‌آورد و می‌گوید: باید تنها با تو سخن بگویم بگو از اینجا برود.》 《خود را به پنجره اتاق حدیث می‌رساند. چشم ریز می‌کند. از پشت پرده سپید متقال سایه حدیث را می‌بیند که روانداز بر خود کشیده و هیچ تکان نمی‌خورد...》 📚برشی از کتاب سر بر دامن ماه در تالیف رمان، نویسنده باید تاریخ اجتماعی آن عصر را به طور کامل بشناسد. حتی جنس پارچه‌ و دیوارهای آن زمان را بداند. تصویرهای کتاب (سر بر دامن ماه) ما را به خانه‌ی مادربزرگ‌هایمان می‌برد، یعنی حدود ۵۰ سال قبل در حالی که برای قرن ۳ هجری نوشته شده است. به طور مثال ما درِ چوبی، با کوبه‌ی آهنی در آن زمان نداریم. گرچه صنعتگری وجود داشته اما به این شکل نبوده است. 🌐https://eitaa.com/bouath