دست بگشوده به پیشانی او سنگ زدند تهمت کفر به آل تو به نیرنگ زدند زین مصیبت همه دم سینه میثم سوزد بلکه تا حشر دل آدم و عالم سوز ← متن روضه پیامبر اکرم (ص) → رسم ِ هر كی می خواد از دنیا بره، حتی دكمه های پیراهنش رو هم باز كنید، از چند جهت می خوام وارد روضه بشم، محتضر اون لحظات آخر عمرش میگن:حتی یه كاه هم رو سینه اش نباشه، عمر در نگاه محتضر طولانیه، در نگاه ما میگن: دیدی به چشم به هم زدن از دنیا رفت، علی علیه السلام فرمود: اگه قرار باشه كسی از دنیا بره علی رو ببینه، اون یه لحظه براش زیاده، طولانی است. همه حسرت خواهند خورد لحظه آخر عمرشون كه ما علی رو نشناختیم، علی اینه و ما دنبال یه چیز دیگه رفتیم، علی اینه و ما جدی نگرفتیم، فقط گفتیم: علی، اما بدا به حال اونایی كه میگن: علی اینه و ما باهاش دشمنی كردیم، اون نانجیبا كه در خونه علی رو آتیش زدن هم میگن، علی این بود و ما نشناختیم. لحظه ی آخر عمر طولانیه برای محتضر، رسول خدا احترامش برای همه عالم واجبه، اما وقتی می خواد از دنیا بره، باید رعایت بشه، سینه پیغمبر ِ، اینقدر مهم ِ، ابی عبدالله همین كه شش ماهه تیر خورد، قنداقه رو پاره كرد، بچه دست و پا بزنه، راحت جون بده، لحظه های آخر عمر پیغمبر، حسن رو می گیرند، حسین میره، او رو میگیرند، زینب میره، حسنین خودشون رو روی سینه رسول خدا انداختند امام حسن صورت به صورت پیغمبر گذاشت، ابی عبدالله روی سینه پیغمبر، علی اومد اینها رو برداره با نوازش، لحظه های آخر پیغمبر با آرامش جان بده، تا اومد بچه ها رو برداره پیغمبر فرمود: رهاشون كن علی، حسین باید رو سینه ام باشه، اصلاً امشب بحث ِ فشار ِ روی قفس سینه است، حسنم باشه، اینها باشن من راحت جان میدم، نگذاشت رسول خدا بچه هارو برداره، هفتاد و پنج روز یا نود و پنج روز به یكی از این روایات، شب بود همین دوتا بچه دوباره روی سینه مادر افتادند، مادر بین كفن، علی بر نداشت بچه هارو، یه مرتبه یه هاتفی صدا زد: علی چه كار داری میكنی؟ بچه هارو بردار، عرش به هم ریخته از ناله، بچه هارو از روی سینه مادر بردار، عالم داره از مدار خارج میشه، علی یتیم های فاطمه رو با احترام برداشت، حسین یتیم های امام حسن رو با احترام برداشت، یه جا سراغ دارم بچه رو بدن پاره پاره و بی سر ِ بابا افتاد، هزار و نهصد و پنجاه زخم، با تازیانه بلندش كردند. یا ابتا اُنظر الی عمتی المضروبه. برگردیم مدینه، ماه صفر داره تموم میشه هر چی جون داری مایه بذار، هر جوری می تونی ناله بزن، بچه ها رو از روی سینه پیغمبر برداشت، رسول خدا نگذاشت، گفت: اینها باشن من راحت جان میدم، این سنگینی ِ حسین و حسنم لازمه، باید روی سینه من باشن، این یه سنگینی بود رو سینه رسول خدا، من عبارت از مقتل بخونم: خانم زینب اومد از بالای گودال: وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ، حسین… ای خدا فرج امام زمان ما را برسان، هر كسی هر دردی داره، حاجتی داره، حاجت روا فرما