#حکایت
نیشکر تلخ حکایتی از بوستان سعدی
✳️
مردي يک کيسة نيشکر داشت و به دنبالِ مشتري ميگشت. مرد دانايي را ديد و گفت: «اين نيشکرها را از من بخر، هروقت پول داشتي، حساب کن.»
دانا پاسخ داد: «تو نميتواني براي گرفتن پولِ خود صبر کني، اما من ميتوانم در نخوردنِ نيشکر صبور باشم. نيشکر زمانيکه با تلخي بدهکاري همراه باشد، شيرين نيست!»
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan