✳️ روایتی جالب از تمجید
#حسن_هیکل از
#فردوسی شاعر ایرانی
نقل است که حسن هیکل روزنامه نگار پرآوازه مصری در منزل یکی از فرهیختگان و دانشمندان ایران به دعوت میزبان ایرانی شرکت پیدا نمود. در اثنای ضیافت، هیکل شـروع کـرد بـه پرسش از آثار باستانی ایران؛ تخت جمشید، طاق بستان، شوش،کرمان،یزد، و غیره. اظهار تمایل میکرد که بتواند با فراغ بال همه اینجاها را ببیند،و خیلی هم از شکوه و جـلال این آثار ستایش کرد. سپس به سراغ آثار باستانی مصر رفت و داد سخن میداد که بله... اهرام مصر پنج هزار سال پیش ساخته شد، شاهکار علم و هنر و معماری است... الآن با هـمه امـکانات صنعتی نمیتوانند مانند آن را بسازند. ما پنج هزار سال پیش بیوسیله آن را ساختیم... درون آن سراسر اعجاب و شگفتی است... ما آثار با شکوهی داریم: درّه شاهان،معبد ابوسمبل،و... ما در آن دوران در علم پزشکی پیشرفتهای شـگفتانگیزی داشـتیم: جراّحی مغز انجام میدادیم و... ظاهرا حرفهای هیکل به حاضران گران آمده بود.جوان روزنامهنگاری سخنان او را قطع کرده و میزبان ایرانی گفت: -«استاد، آقا همه پیـشرفتهای مـصر باستان را به حساب خودشان مـیگذارد!» حـاضران خندیدند و گفتند: همینطور است،آن مصریها که قبطی بودند.پدرهم لبخندی زد و رو به هیکل گفت: -«مولانا! پس شما با این همه پیشرفتها چطور شد که کلّهم اجـمعین عـرب شدید و زبان مادریتان عـربی شد؟!» هـیکل بدون کوچکترین درنگ پاسخ داد: -برای اینکه ما یکی مثل فردوسی نداشتیم!...اگر ما هم مثل شما فردوسی داشتیم...الآن زبان ما عربی نبود...فردوسی به شما زبان مادری، غرور مـلّی، و هـمه چی داد...اگر اون نبود... شما هم الآن عرب بودید!» سکوتی سنگین و با شکوه بر مجلس حکم فرما شد، و همه حاضران با چهرههای گشاده با تمجید و تحسین سراپای هیکل را برانداز میکردند.
منبع: جواهرکلام،فرید، خاطرات فرهنگی، مجله بخارا ، آذر و اسفند 1380 ، شماره 21 و 22 ، ص 363
http://yon.ir/3AFZe
@cafetarikh