✳️ مردگانی که زنده‌اند و زنده‌هایی که مُرده! روزنامه « » امروز در دو گزارش مجزا به مشکل عجیب گروهی از مردم کشور پرداخت. در گزارش اول آمده است: «محال دول» با هیجده پارچه قریه تابعه که در نزدیکی رضائیه واقع شده است نزدیک به بیست‌هزار نفر جمعیت دارد. قصبه دول تا چند سال قبل تابع رضائیه بود، ولی چهار پنج سال پیش به علت نامعلومی این بخش در حقیقت تجزیه شد و از جمله امور مربوط به آمار محال دول به عهده مأموران اداره آمار بخش اشنویه که بیش از صد کیلومتر با «دول» فاصله دارد محول گردید. به توجه به این مسافت زیاد نه مردم می‌توانند برای نوزادان خود شناسنامه بگیرند و نه مأموری برای صدور و یا ابطال شناسنامه متوفیان به محال می‌آید. دیر و زود آمدن مأموران آمار به محال دول گاهگاهی ماجرای عجیبی به‌وجود می‌آورد و مردم قریه را دچار دردسر می‌سازد. از جمله چندی قبل مأموران نظام وظیفه به این محل آمدند و از کدخدا خواستند فرزند شخصی به نام اسکندر را برای اعزام به آنان تحویل دهد. کدخدا که می‌دانست شخص مورد نظر مُرده است چگونگی را به اطلاع مأموران رسانید، ولی مأمورین اظهارات کدخدا را قبول نمی‌کردند و به استناد دفاتر آمار و فهرست موجود در نظام وظیفه نام‌برده زنده است و باید به خدمت سربازی اعزام شود خلاصه اظهارات کدخدا و مطلعین مورد توجه قرار نگرفت و پدر مشمول بارها برای بازجویی و اثبات مرگ فرزندش به شهر احضار شد و مبالغی صرف هزینه رفت‌وآمد کرد و سرانجام پس از تحمل خسارت فراوان ثابت کرد پسرش مُرده است. به دنبال این حادثه وقتی در قصبه صحبت از مردگان به میان می‌آید مردم به یکدیگر می‌گویند درست است که فلانی مُرده است، ولی به حکم قانون زنده است! «کیهان» در یک خبر دیگر نوشت: مردی به خاطر گرفتن شناسنامه برای دخترش به اداره ثبت احوال بخش 20 تهران مراجعه کرد و پس از مدتی دوندگی سرانجام جواب شنید طبق اسنادی که در دست است چند سال قبل فوت کرده و نامش در دفتر مُردگان شهرستان مشکین‌شهر به ثبت رسیده است! همین مرد در حالی که تعدادی نامه در دست داشت در یکی از راهروهای دادسرای تهران سراغ اتاق دادستان را می‌گرفت و وقتی از او سؤال شد که با دادستان چه کار داری؟ او گفت: آمده‌ام از طریق قانونی ثابت کنم که زنده‌ام؛ چون اداره ثبت احوال مرا مُرده می‌داند! متن کامل روزشمار را در این لینک بخوانید!