واقعی دوییدم سمت خیابون با دیدن یه ماشین که با سرعت به سمتم میومد وسط خیابون خشکم زد میخواستم از جام تکون بخورم ولی نمیتونستم پاهام یاری نمیکردن با پرت شدنم به عقب به خودم اومدم نگاهی به دور و اطرافم کردم....مردم یه قسمت جمع شده بودن‌...زنی اومد طرفم..‌.کمکم کرد گفت: -دخترم یه نفر به سرعت تو رو پرت کرد و ماشین به شدت به اون زد _کی؟ گفت: همونی که اونطرف خیابون بود رد نگاهشو گرفتم وبلندشدم ودوییدم سمت جمعیت‌.‌... اشکام راهشونو پیدا کرده بودن دستمو محکم گرفت با صدای کم جونش زیر گوشم گفت: آوا وسط هق هقم بزور گفتم: جانم؟ لبخندی زدو....... دستمو گرفتم جلوی دماغش.. نفس نمی کشید _ تروخدا نرو جون آوا پاشو... چشماتو باز کن ... دختره عزیز ترین کس زندگیش رو تو تصادف از دست داد 😭🖤 ادامه پارت توی کانال پایین👇 https://eitaa.com/joinchat/3898474687C305ca690b5