✅✍️ ما زیگارنیکی ها ...!! 🔸ما زیگارنیکی ها دیشب دور هم جمع شده بودیم... 🔹یه کاسه ی جون دار، پُر از تخمه ی آبلیمویی گذاشته بودیم وسطمون... 🔸سکوت بدجوری حاکم بود... همه دست به هفت تیرِ انگشتامون منتظر یه اشاره بودیم... 🔹همین که از یه جای نامعلوم به یه طریق نامعلوم سوت آغاز حمله به سمت تخمه های خوش خط و خال به گوش شکممون رسید، به تأسی به چنگیز خان مغول آنچنان حمله ای کردیم که بیا و ببین... 🔸وسطای کاسه بودم که احساس کردم زیادی دارم میخورم و این حد از چربی برام خوب نیست... گفتم این دونه، آخرین دونشه و دیگه لب نمیزنم... اون دونه و دونه بعد و دونه بعد و دونه بعد و... 🔹خلاصه مثل یه خرس گریزلی بعد از خوردن یه شکار چاق و چلّه بعد از خوردن آخرین دونه ی تخمه یه گوشه افتادم و شاهد بقایای فتح الفتوح خودم و رفقای زیگارنیکیِ خودم بودم‼️ 🔸ما زیگارنیکی ها وقتی دعوت میشیم سر میز غذا (بخصوص وقتی که سیر هستیم و کشش نداریم برای خوردن) اولش کلی تعارف میزنیم که نه من سیرم و من میل ندارم و من نمیخورم و از این حرفای آشنا! اما همین که میشینیم سر سفره آنچنان هجومی به غذا میبریم که دهن هر جنبنده ای باز بمونه از اینکه «خدا رو شکر که این بنده خدا سیر بود!» 🔹ما زیگارنیکی ها وقتی قسمت اول از فصل اول سریال مورد علاقه مون رو برای بار سوم میبینیم، فردای اون روز به زور آمبولانس و سرم از سرِ قسمت 25 از فصل سوم همون سریال مورد علاقه مون ما رو با کاردک جمع مون میکنن!!! ⚫️ما زیگارنیکی ها نمی تونیم یه کار رو نیمه تموم بذاریم!! باید تمومش کنیم... 👈خانم بلوما زیگارنیک (روانشناس روسی) تو رستوران منتظر رسیدن شام خوشمزه ای بود که سفارش داده بود... 🔸خیلی اتفاقی دید که پیشخدمت های اون رستوران جزئیات سفارش غذای مشتری هاشون رو بدون نوشتن روی کاغذ تا قبل از تسویه حساب کاملا یادشون میمونه! اما به محض تسویه حساب، نه سفارش یادشون میمونه و نه حتی خود مشتری! 🔹این اتفاق براش عجیب بود و اومد یه آزمایش انجام داد که به یه نتایجی برسه. 🔸خانم زیگارنیک یه فیلم جذاب رو برای دو گروه پخش کرد... گروه اول فیلم رو تا آخر دیدن.. اما گروه دوم فیلم رو تا نیمه دیدن! 🔹چند روز بعد از هر دو گروه راجع به فیلم سوالاتی شد و دید که گروهی که فیلم رو ناقص دیدن جزئیات بیشتری از فیلم رو یادشون میاد!! 🎯 خانم بلوما به یه اصل رسید که بر اساس اون مغز ما بیشتر درگیر کارهای ناتمام میشه تا کارهای تمام شده... مغز ما انقدر اون کارها رو به یاد ما میاره که بالاخره تمومش کنیم.. ما نیاز به تمام کردن کارهای نیمه تمام داریم... به این مفهوم میگن «اثر زیگارنیک»... ⏪ وقتی یه کاری رو شروع میکنیم و ناتمام رهاش میکنیم، یعنی یه حلقه ی بسته نشده تو ذهنمون باز مونده و مغز ما تمام تلاشش رو میکنه که اون رو به سرانجام برسونه! ⏪ هر چقدر درگیری مغز ما اون واقعه بیشتر باشه و زمان باز موندن اون حلقه طولانی تر باشه، میزان کلنجار ما با خودمون و استرس های بی دلیل و با دلیل مون بالا میره و به تبع اون کارایی ما پایین میاد! ⬅️ یعنی این که من و شما به عنوان یه اسیر توی زندان زیگارنیک مغزمون باید اول کارهای نیمه تمام مون رو تمام کنیم و بعد از اون سعی کنیم دیگه کاری رو نیمه تمام رها نکنیم که کارایی مون رو پایین بیاره... 🔶روش انجام این کار به دوصورته: 1️⃣ این که خود ما کارهای نیمه تمام مون رو تمام کنیم 2️⃣ کارهای نیمه تمام مون رو به دیگران واگذار کنیم که اون ها انجامش بدن 💪📝 برای اولین اقدام لطفا یه قلم و کاغذ دستتون بگیرید و 5 مورد از اثرات زیگارنیکی زندگی تون رو توش یادداشت کنید و هر چه سریع تر حساب اون کارها رو برسید و ذهنتون رو آزاد کنید تا کارایی بیشتری داشته باشید.. 🌹🙏 لطفا برای یک نفر از دوستان تون بفرستید🙏🌹 🎯 @cdana_ir 🎯 @cdana_ir