#دست_و_پا_چلفتی
#پارت_بیست_و_سوم 🌈
از زبان مینا
.
قرار بود فردا خواستگارا بیان و من نگران و افسرده بودم.
نمیدونستم قراره چی بر سر آیندم بیاد
حوصله هیچ کس رو نداشتم و فقط با شیوا چت میکردم و براش درد و دل میکردم و گریه میکردم و ازش کمک میخواستم.
اونم نمیدونست چی باید بگه و دلداریم میداد و میگفت فردا به خود پسره بگو که نمیخوای اونو.
ولی میدونستم که اگه بیان به من اجازه صحبت نمیدن و خودشون میبرن و میدوزن
با دیدن عکسهای محسن تو گروه داغ دلم تازه تر میشد و گریم میگرفت
میخواستم دلم رو بزنم به دریا و بهش بگم تا اون کاری کنه ولی شیوا جلوم رو گرفت و گفت با این کار فقط اون رو از خودم دور میکنم
داشتم دیوونه میشدم...
سر ناهار مامان گفت بعد از ظهر خاله اینا میخوان بیان اینجا ولی من خودم رو به نشنیدن زدم و رفتم تو اتاقم و تو همون حالت قهرم موندم
میدونستم حتما برا فوضولی میخواستن بیان که ببینن خواستگار کیه و
.
خوابم برد و بعد از ظهر وقتی از خواب بیدار شدم دیدم صدای صحبت خاله میاد...چون اتاقم نزدیک پذیرایی بود صداشون کامل میومد...
خاله داشت به مامان میگفت:
-راستش غرض از مزاحمت آقا مجید ما یه چیزیش اینجا جا مونده
-چی جا گذاشته؟؟ دسته کلیدشو؟؟
-نه خواهر یه چیز مهم تر
-چرا بیست سوالی میپرسی.بگو برم بیارم دیگه
-نه به این راحتیا نیست اوردنش آخه دلش جا مونده اینجا
-دلش؟؟؟ یعنی چی؟؟
-یعنی اینکه عاشق مینا خانم شما شده اونم نه یک دل بلکه هزار دل
-چییی؟؟ مجید؟؟ شوخی میکنی
-شوخی چیه...از اونروز شنیده که برا خانم خانما خواستگار میخواد بیاد نه غذا میخوره نه دانشگاه میره بچم
-خب چرا زودتر نگفت آخه؟؟
-خجالت میکشید بچم
-خودمینا هم خبر داره؟؟
-نمیدونم والا
-اخه اینا فردا دارن میان با حلقه هم دارن میان و اصن میان قرار عقد رو مشخص کنن
-حالا خودت یه کاری بکن دیگه خواهر
-ای کاش زودتر میگفت.هم من هم بابای مینا مجید رو خیلی دوست داریم...مخصوصا آقا همش مجیدرو به عنوان یه جوان سالم مثال میزنه ولی بازم نمیدونم.حالا شب با مینا حرف میزنم ببینم چی میگه.الان که قهر کرده..شایدم به خاطر اقا مجید شما قهر کرده
.
.
این حرفها رو که میشنیدم عصبانیتم بیشتر میشد...
میخواستم برم بیرون داد و بیداد کنم و بگم چی از جون اینده من میخواید
قضیه رو به شیوا گفتم و گفت:
-جدی میگی مینا؟ یعنی اقا مجید دلو به دریا زد
-آره اینم شد قوز بالا قوز
-خب مبارکه
-اصن حوصله شوخی ندارما شیوا عهههه
-خب حالا...ولی خب این خنگ تره بهتره دیگه
-شیواااا
-مینا مینا یه فکری به ذهنم زد
-چی؟
.
#سیده_بانو
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄
『
@chadoraneh113 』
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄