🔷 فكر و عقل و عشق با هم تضادى ندارند، كه هر يك ديگرى را به دنبال مى‏آورد. فكر مى‏يابد و عقل مى‏سنجد و عشق به بهترين دست مى‏دهد و حركت و عمل شروع مى‏شود. 🔷 اگر مى‏بينى كه با عشق هم هنوز كارى نكرده‏اى، اين به خاطر همان است كه بارها گفته شد. كسى كه مى‏خواهد كارى را انجام دهد بايد از كارهاى كوچك شروع كند. 🔷 اين قطعى است كه با فكر، شناخت‏ها سبز مى‏شوند و حركت‏ها شروع مى‏شوند. ولى بايد توجه داشت كه فكر همچون بذرى است كه در زمينه‏ى ذهن تو مى‏رويد. اين بذر به آبيارى و پاسدارى نياز دارد. هيچ كشاورز ابلهى، بذر را به خاك نمى‏دهد كه برود و در تابستان خرمن بگيرد. 🔷 بگذر از اينكه ما بر روى اين بذر ضعيف آن قدر پايكوبى كرده‏ايم كه اگر رستم هم بود نمى‏توانست از آن زير، سر بر كشد و برويد. اين است كه فكر، ذكر مى‏خواهد و يادآورى. و فكر و ذكر، عهد مى‏خواهد و پيمان. 🔷 فكر به تنهايى مى‏ميرد و در تنهايى جوانه نمى‏زند؛ اما همراه پاسدارى و ذكرها و همراه آبيارى‏ها، سر مى‏كشد و جان مى‏گيرد و به پيمان و عهد مى‏رسد؛ و به عشق و طلب مى‏رسد؛ و به تمرين و ورزش مى‏رسد؛ و در نتيجه به عمل مى‏رسد و در عمل، تولد مى‏يابد. 🔷 فكر و ذكر در ما شناخت‏هايى را سبز مى‏كنند، البته ضعيف. و عهدهايى را به دنبال مى‏آورند، البته نه چندان سنگين. و عمل‏هايى را به دوش مى‏گيرند، البته نه چندان بزرگ. ولى با عمل و حركت، همان شناخت‏ها و عشق‏ها نيرومندتر مى‏شوند و به يقين مى‏رسند. با حركت و عمل و با عبادت، يقين ريشه مى‏دواند. «وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقين‏»، با يقين هم، به شهود و ديدار و به لقاء مى‏رسند. «كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقين ‏لَتَرَوُنَّ الْجَحيمَ»، و با يقين پرده‏ها كنار مى‏روند و بدون واسطه، مسائل درك مى‏شوند. 🔷 و اين پيداست كه به دنبال شهود، حركت است؛ و پس از تشهد، تسليم. اين گونه مسائل به دنبال مى‏آيند: فكر ذكر عهد عمل يقين شهود تسليم. هنگامى كه در يك مرحله سستى كنيم و در يك مرحله شكر نداشته باشيم، به مرحله‏ى ديگر نمى‏رسيم و در جا مى‏زنيم. 🔷 و اين پيداست كه ايستايى و درنگ و ركود، گنديدگى دارد و خستگى و تنهايى و مرگ. تسليم براى آنهايى است كه به تشهد رسيده باشند و ديدار براى آنهايى است كه پس از شناخت، حركت كرده باشند. 📚 مسئولیت و سازندگی، ص ۳۵۴ 🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie