نقد امیر مازیار بر یادداشت فوق از رسول جعفریان (برگرفته از کانال تلگرامی ایشان @amirmaziar1) اسلام پیشااموی (نقدی بر رسول جعفریان) پاره نخست امیر مازیار یادداشتی از دکتر رسول جعفریان درباره اسلام اموی، که مربوط به چند سال پیش است، این روزها به گستردگی باز نشر شده‌. در این یادداشت نکته‌ای اساسا درست آمده­‌است: اینکه امویان به عنوان نخستین خلافت متمرکز و نسبتا پایدار و گسترده در جهان‌اسلام نقشی کلیدی در شکل‌بخشی به باورها و اعمال اسلامی داشتند: "اسلام عثمانی یا اموی، در مقابل اسلام علوی شکل گرفت، و توانست در یک دوره حساس نود ساله، با کنار زدن علویان و دیگر رقیبان، نه تنها یک امپراتوری عربی در پهنه وسیعی از ربع مسکون وقت ایجاد کند بلکه تلقی و تفسیر خاصی از اسلام را هم در عمق ذهن امت اسلامی استقرار بخشد. " در اینکه امویان چنین نقشی داشته‌اند شکی نیست اما سخن این است که با پذیرش این سخن، درباره " اسلام پیشااموی" چه می‌توان گفت؟ یابه تعبیر دیگر دامنه "این تلقی و تفسیر خاص" که، بنابر ادعای نویسنده، بر"اسلام" پوشانده‌شده تا کجاست؟ و آن اسلام ادعایی اولیه را چگونه می­‌توان از این " تفسیر " جدا کرد. روشن است که در این بحث مراد از اسلام اموی تعبیری شامل است و به همه فرایندهای نهادینه‌سازی دین اشاره دارد که در عهد اموی و به مدد قدرت متمرکز این خلافت مرکزی انجام گرفت نه آنچه که در بیانات عمومی "اسلام اموی" خوانده می­‌شود. آنچه بنابر دیدگاه تاریخی می‌توانیم بگوییم این است که نه تنها متون سیره و حدیث و شکل اولیه علوم دینی بلکه تدوین نهایی خود قرآن و احتمالا پیداآمدن "اسلام" از دل یک جریان و جماعت دینی نوظهور نخستین در زمان و تحت تاثیر امویان شکل گرفت. بنابراین اولا جدا ساختن "اسلام" از "اسلام اموی" چندان آسان نیست و آنچه پس از این جداسازی برجای می‌ماند شمایل یک " دین" را نخواهد داشت و ثانیا دلیل و مبنایی تاریخی نداریم برای این گمان که آنچه برجای می‌ماند خالی از ویژگی‌هایی است که جعفریان گمان می‌کند مربوط به اسلام اموی اند. جعفریان ویژگی‌هایی را به اسلام اموی نسبت می‌دهد؛ویژگی‌هایی که امروزه عموما آنها را تقبیح می‌کنیم و با ارزشها و اخلاقیات دوران جدید ناسازگار می‌دانیم :"اساس این دولت، غلبه دادن نگرش عربی و قبیله‌ای و حاکم کردن عنصر عرب بر اسلام بود. آنها تلاش کردند دین را تفسیر عربی کنند و در این کار موفق بودند".جعفریان می‌گوید در اسلام اموی عنصر فتح و جنگ و خشونت برجسته‌شد و هیچ گونه مخالفت و تلاش برای اصلاح تحمل نشد. در اسلام اموی اصل سلطه سیاسی بود و نه دین ،فتوحات و قواعد و لوازم مربوط به آن غلبه داشت و از این جهت اسلام اموی" تفاوتی با رفتار مغولان نداشت و مانند هر فاتح دیگری رفتار می‌کرد". اما از کجا می‌دانیم که" اسلام پیشااموی" چه بوده‌است و چنین ویژگی‌هایی داشته یا نداشته؟ آن اسلام نخستین کجاست؟ متون و اسناد مرتبط با آن کدام اند؟ ما باید متون و شواهدی داشته‌باشیم که هم قطعا مربوط به پیش از این دوران باشند و هم خالی از چنین محتوایی. این متون و شواهد کدام اند؟ اگر خود قرآن است که قرآن خالی از این احکام نیست و بحث جهاد و قتال و قوانین اسارت و بردگی و جزیه به قوت در آن مطرح است (و همین امر برخی قرآن‌شناسان را به این ایده راهبر شده که این نظام حقوقیِ نسبتا ساخته و پرداخته نمی‌تواند مربوط به پیش از دوران فتوحات و گسترش آنها باشد.) جمع و تدوین نهایی و رسمی قرآن هم مربوط به دوره اموی است. داده‌های مربوط به نظریه جمع قرآن به دست عثمان خود برآمده از عصر امویان و بعد آن است و حتی اگر قرآن در زمان عثمان جمع و تدوین شده‌باشد باز هم شکل رسمی و کنونی قرآن بنابر شواهد و قراین تاریخی دست‌کم به دوران امویان می‌رسد .یعنی اگر کسی می­‌خواهد بر نقش بسیار گسترده امویان در ایجاد تفسیری خاص از اسلام تاکید کند باید در نظر بگیرد که استدلال او متن خود "قرآن" را هم ذیل این نقش گسترده قرار خواهد داد. اگر از متون سیره و احادیث پیامبر و اصحاب او سخن می‌گوییم که متون سیره و حدیث پیشااموی و نامتاثر از آن کجایند؟ و درباره نقش امویان در شکل دادن این متون تردید چندانی نیست.