اسلام پیشااموی
(نقدی بر رسول جعفریان)
(پاره دوم)
امیر مازیار
اگر سیره و احادیث شیعیان مد نظر است که میدانیم آمیختگی سنتهای روایی فریقین بیش از آن است که گمان میرود و متون شیعی عموما متاخر از متون اهل سنت تدوین شدهاند . جایگاه تاریخی متونی مانند نهجالبلاغه و مثلا نامههای سیاسی امام علی و غیره مبهم و انتساب قطعی آنها کاملا ناروشن است و بلکه شواهدی برای تعلق آنها به دورههای بعدی موجود است .ضمن اینکه همین محتوای عربی-فتوحاتی در احادیث شیعه هم به قوت موجود است و قرنها مستند فقهای شیعه در احکام جهاد و قتال و کفر و ارتداد بوده و اسلام شیعی در این احکام تفاوت چندانی با روایتهای سنیاش ندارد( ظاهرا جعفریان هم با این نکته موافق است چرا که اذعان دارد ما نتوانستهایم تفسیر اموی از اسلام را کنار بزنیم و اساسا این یادداشت را به دلیل عمق نفوذ آنچه او "اسلام اموی" میداند نوشتهاست.)
اگر منظور اتخاذ رویکردهای تاریخی_انتقادی_ باستانشناختی جدید برای بازسازی اسلام نخستین است که حاصل این کاوشها بازسازیهای گمانهزنانهای است که هیچ گاه تصویر یک"دین کامل" را در اختیار ما قرار نمیدهد. با اتکا به منابع همزمان غیراسلامی و دادههای باستانشناختی و خوانش انتقادی - تاریخی متون اسلامی موجود میتوانیم جریان یا جنبش دینی نخستینی را بازسازی و شکل اولیه "اسلام " را گمانهزنانه تصور کنیم اما چنین چیزی دینی است بدون متن و حدیث و فقه و سیره که کارکردهای یک دین را نمیتواند داشتهباشد و اگر اسلام را عربی ،قبیلهای و حربیتر از روایتهای معمولش نکند به نتیجه مطلوب جعفریان هم منتهی نخواهد شد. زیرا ماجرا ممکن است کاملا برعکس باشد: یک جریان دینی محلی همراه با باورهای قبیلهای از منطقهای بر میخیزد ،گسترش مییابد و در زمان امویان حکومت فراگیر و نظام اداری-مالی گسترده و همجواری و روابط با نظامهای دینی و سیاسی بزرگ پیدا میکند و خود را به شکل دینی جهانی و غیرعربی ظاهر میسازد. اگر با اتکا به این اسناد و این روش به عقب بازگردیم معلوم نیست که اساسا به پیامبری برسیم که خود را پیامبر بداند یا دینی به نام اسلام که خود را به این شکل معرفی کردهباشد (چنانکه بازسازیهای تاریخی کنونی چنین گمانهزنیهایی دارند.) به نظر نمیرسد چیزی به نام " اسلام کامل " نخستین وجود داشتهباشد که امویان تفسیری "عربی و قبیلهای" از آن به دست دادهباشند. بلکه "اسلام " همان است که در جریان این بسط و گسترش تاریخی پیدا آمدهاست.
آنچه به عنوان اسلام پیشااموی مطرح میشود بیشتر برآمده از باورهای اعتقادی امروزین است تا نگاه تاریخی و در اینجا هم همان خطای بزرگ در آمیختن کلام و تاریخ روی دادهاست. باید پذیرفت که دین در تاریخ ساخته میشود و گسترشها و حذف و اضافات بعدی جزیی از این تکوین تاریخی دین اند و با بازگشت به لحظه آغاز ما به شکل "نابتر" و "صحیحتر " دین نمیرسیم.
البته شکلگیری تاریخی اسلام همچون همه ادیان دیگر منافاتی با حجیت دینی اسلام ندارد چنانکه کشف این امر در یهودیت و مسیحیت آن ادیان را نزد مومنان بیاعتبار نکرده است.
همچنین حتما میتوان از اسلام علوی یا شیعی در کنار اسلام اموی یا سنی سخن گفت اما اینکه یکی از این دو - در صورتهای کنونی خود یا با خوانش تاریخی - انتقادی بتوانند بازتابدهنده اسلام نخستین باشند قولی است بی دلیل و فاقد شواهد لازم.
در نهایت اینکه معنای این سخن این نیست که آنچه را ویژگیهای "فتوحاتی و عربی" اسلام خوانده شده نمیتوان از آن زدود و اینها جزیی از ذات اسلام اند بلکه بر عکس بحث این است که اسلام مانند همه ادیان دیگر در معنای تاریخی خود ذات یا نسخه ناب و کامل اولیه و راستین ندارد و از این جهت بازخوانی و نقد مستمر اخلاقی- فرهنگی آن (اجتهاد) امری است ضروری .