▪️ماجرای کشته شدن قاضی نورالله شوشتری معروف به شهید ثالث
به مناسبت 18 جمادی الآخر سالروز شهادت قاضی نورالله شوشتری
🔹قاضی نورالله شوشتری متولد سال 956 در شوشتر در سال 992 یا 993 و در زمان سلطنت اکبرشاه به هند رفت و در آنجا قاضی القضات شد. مقبرۀ این عالم شیعی در شهر «اگرا» در هند قرار دارد.
🔹شیخ علی حزین در کتاب تذکرۀ خود (معروف به تذکرۀ حزین) درباره قاضی نورالله شوشتری مینویسد:
🔹سید جلیل همیشه مذهب خود را از مخالفین مخفی میداشته و طریق تقیه که مذهب آباء گرام خود بوده میپیموده و به مسائل فقهیۀ مذاهب اربعۀ اهل تسنن احاطۀ تمام داشت. بدین جهت سلطان اکبرشاه و سایر مردم او را در عداد علما و فقهای اهل تسنن میدانستند و چون احاطه و کثرت تبحر و لیاقت و علم و عمل او مشاهده شد منصب قاضی القضاتی از طرف اکبرشاه به او تفویض شد. سید قبول فرمود به شرط آنکه چون خود را صاحب نظر و رأی و اجتهاد میداند در هر موردی هرچه مؤدای اجتهاد اوست حکم کند و خارج از یکی از مذاهب اربعه نیز نباشد.
🔹سلطان این شرط را قبول نموده و سید در تمام موارد به مذهب امامیه حکم میفرمود و اگر کسی اعتراض مینمود او را ملزم میساخت که بر یکی از مذاهب اربعه است.
🔹مدتی بدین نحو قضاوت میفرمود و در پنهانی مشغول تألیف و تصنیف بود تا اینکه سلطان اکبرشاه بدرود حیات گفت و پسرش جهانگیرشاه به جای او نشست و سید همچنان به منصب قضاوت باقی بود تا آنکه بعضی از علمای مخالفین که با دربار آن روز مراوده داشتند و قول آنها نزد سلطان مسموع بود متفطن تشیع او شده بنای سعایت را گذاردند و اشتهاد بر تشیع سید نموده به اینکه او خود را ملزم به یکی از مذاهب اربعه نمیداند و در تمام موارد بر طبق یکی از مذاهب که با فتوای امامیه تطبیق مینماید حکم میکند.
🔹جهانگیرشاه این موضوع را دلیل بر امامی بودن او ندانست زیرا او قبلاً شرط کرده بود که طبق اجتهاد خود حکم کند.
🔹بالاخره چون از این راه نتوانستند، به حیلهای متشبث شده شخصی را واداشتند که به عنوان تلمذ نزد سید مراوده و اظهار تشیع نماید. شخص مزبور پس از آمد و شد بسیار و اطلاع او بر تصانیف سید تقاضای کتاب مزبور نمود. سید شهید پس از اطمینان کتاب را به او داد. او نیز استنساخ نمود بیشرمانه نسخه را به آن گمراهان و طواغیت زمان داد و کتاب مزبور را وسیلۀ اثبات تشیع سید نموده تقاضای اجرای حد از سلطان نمودند. جهانگیرشاه امر را واگذار به آنها نمود. آن ناکسان سید را به ضرب تازیانه از پای درآورده و شهید نمودند. گویند با چوب خاردار آنقدر بر او زدند که بدنش قطعهقطعه شد.
🔅دوستان خود را از طریق نشانی زیر به کانال مرکز پژوهشهای تاریخ اسلام دعوت کنید (بازنشر مطالب کانال فقط با ذکر نشانی کانال مرکز و ذکر منبع جایز است): ⬇️⬇️
@chsiqs