٬٬برایت ضیافتی ترتیب دیده‌ام، مثالی خوابی شیرین در پایان یک روز کارے! فقط خودت را بیاور؛ به مژه‌های مصنوعی، کفش‌هاے پاشنه بلند، لباس‌هاے زینتی بدن‌نما و حتی کیفی با محتویات عطر و ادکلن نیازی نیست و اگر خواستی قلبـم را رقیق کنی، پا برهنـه بیا آلما... آیا افتخار می‌دهی روحـت را لمس کنم؟٬٬ لبخندی کنج لبانم نشست. پاکت نامه‌ے دوم را بی‌معطلی گشودم: ٬٬آه یادم رفت نام و نشانم را پایان دعوت‌نامه بنویسم: از طرف مردے فرامـوش‌کار٬٬ | 💟 @clad_girls