کوله پشتی راوی 🇵🇸
🍃بازگشت امام اویل بهمن بود که با هماهنگی انجام شده، مسئولیت یکی از تیم های حفاظت امام به ابراهیم و
🍃سرتراشیده یک ماه از پیروزی انقلاب می گذشت. ابراهیم باچهره جذابش، هر روز درحالیکه کت و شلوار زیبایی می پوشید به محل کارش می رفت. یک روز یکی از همکارانش متوجه ناراحتی ابراهیم شد و از او علتش را پرسید. ابراهیم سعی کرد موضوع را بپیچاند اما با اصرار همکارش گفت: «مدتیه یه دختر بی حجاب گیر داده به من و میگه تا به دستت نیارم ولت نمی کنم.» همکار ابراهیم زد زیر خنده و گفت: «با این تیپ و قیافه که تو داری این اتفاق عجیب نیست.» ابراهیم پرسید:«فکر میکنی به خاطر تیپ و قیافه ام این حرفو زده؟!» وقتی همکار ابراهیم حرفش را تأیید کرد ابراهیم به فکر فرو رفت. از فردا موی سرش را تراشید و بدون کت و شلوار و با قیافه ای درهم به محل کار می آمد. ابراهیم بااینکه فرد شناخته شده ای بود و خیلی ها ممکن بود مسخره اش کنند، رضایت خدا و رهایی از دام هوس را به رضای مردم ترجیح داد و بدون توجه به حرف مردم، تا زمانیکه آن دختر دست از سرش بر داشت، با قیافه ای ژولیده به محل کار می آمد. ر.ک:کتاب سلام بر ابراهیم۱ 🕊🌸 کوله پشتی راوی 🆔 @cole_ravi ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄