📜 خاطره ای از🌷شهید رضا کارگر برزی🌷 سال اول دبیرستان بیماری عجیبی گرفت، دکترها بعد از یک ماه بستری شدن، گفتند: رضا فلج شده، کم کم فلج شدنش از پاها به بالا و (قلب رسیده) و جانش را می گیرد.‌ بعد از قطع امید ‌پزشکان، گفتم هیچ کس مصیبت زده تر از حضرت زینب نیست، نذر عمه ی سادات کردم، تا رضا خوب شود برای خودشان. یک روز در کمال ناباروری دیدم رضا دست به دیوار گرفت و راه رفت. آن روز زینب کبری پسرم را شفا داد، و امروز فدائی زینب(س) شد. 📚منبع : کتاب مدافعان حرم،صفحه۱۱۵ 🕊🌸 کوله پشتی راوی 🆔 @cole_ravi ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄