بسم الله الرحمن الرحیم کلمه چند ذره جوهر و رنگ نیست که صرفا در کنار هم قرار گرفته باشند کلمات زنده اند، نفس میکشند، حرف میزنند، هویت دارند، دین دارند، اعتقاد دارند. اینطور نیست که بیایی کلمه‌ی بیگانه ای را به جای کلمه‌ی فارسی استعمال کنی و هیچ اتفاقی نیفتد در آن لحظه تو برخی از هویت و تفکر بیگانه را وارد مرزهای فرهنگ ایرانی کرده ای شاید بگویی این موهومات چیست، چه اشکالی دارد مثلا با جای زمان بگویم تایم یا به جای خب بگویم اوکی این اولین قدم است، این اولین نفوذی است با رشد این پدیده شوم ذره ذره فرهنگ ایرانی از بین میرود فرهنگ هر کشوری سوار بر آثار ادبی و شعر و ضرب المثل و کلماتش است تصور کنید روزی را که این بیماری شیوع پیدا کند آنگاه شعری بخوانی از حافظ و بگویی: جمیله‌ایست عروسِ جهان، ولی هُش دار که این مُخَدَّره در عقدِ کس نمی‌آید و هیچ نفهمد یا تذکره الاولیا برایش بخوانی که عطار گفت: «داروی دل پنج چیز است: قرآن خواندن و اندرو نگاه کردن و شکم تهی داشتن و قیامِ شب و تضرّع کردن به وقتِ سحرگاه و با نیکان نشستن.» و وقتی این گنجینه‌ها را نفهمی دگر چه خواهی فهمید از ایرانی بودن و مسلمان بودن که بر پایه اینها نهاده شده شاید بگویی چقدر بدبینی، چنین چیزی نمیشود، برایتان بگویم همین هندوستان کنار سرمان که الان غرق در غربزدگی‌ست، دویست سال قبل زبان رسمی‌اش فارسی بود، آن هم نه ۱۰ سال ۲۰ سال، حدود هفتصد سال زبان رسمی هند فارسی بود و الان کدامشان میتواند یک بیت حافظ یا سعدی بخواند. بترسیم از آن روز که هند شویم.