بر نفوس خلق ، نفس احمدی باشد اولی تر ، به حکم ایزدی زشت باشد ای بدن ، تا سد شوی در مسیر عاشقی و رد شوی نفس احمدچون به حق نفس علی است عشق او، در عشق حیدر منجلی است جان من مولا ، فدای جان تو تا چه باشد ، یا علی فرمان تو یا علی ، مطلوب هر طالب تویی من غلام قنبرت ، صاحب تویی ای حقیقت جوی ، ای نیکی طلب ای تکامل جو ، ز امر ما کتب گشت نازل قول حق، مجمل ولی کامل ار خواهی ، بجویش از علی درک اعجاب کتابش را خدا کرده است الهام، بر مولای ما فیض فوز الفائزون خواهی اگر نیست غیر راه او ، راهی دگر دین حق ، با مهر مولا اکمل است با ولایت دین خدا را اقبل است اَکمل و اَتمم شده دین با علی زین سبب خشنود از آن رب جلی بی ولایت، هر که از اسلام گفت شعر ناقص، یا که بر اوهام گفت ای خدا ما را سعادت کن نصیب مدعا گیرد ز حول دل لهیب تا به راه مرتضی سالک شویم وا نهیم افراد افاکٌ اثیم هر که بر این آستان سر آورد می رهاند حقش از افکار بد می کند هر تار مویش زمزمه حبّ حیدر را و حب ّ فاطمه دم زند تا آن که هر سلول او عشق هو و عشق هو و عشق هو بر علی و یازده سبط علی گشت راز و رمز قرآن منجلی علم تفسیر کتاب آخرین ارث شد در بیت خیر الوارثین وحی و تنزیل از خدا بر مصطفی تکیه بر الهام دارد مرتضی علم تفسیر از زبان غیر چیست؟ جهل باشد جهل هرگز علم نیست فلسفه بگذار همراهی گزین همره مولا امیر المومنین هر کجا استاده استادت بمان بیش از آن غبن است وحرمان و زیان سالک توحید را ره بایدی راه احصاء الصفات ایزدی نفی و انکار است در پایان کار نفی آن اوصاف از پروردگار قفل مشکل را کلیدست این کتاب بی علی دارد ولی بر رخ نقاب یا علی دستی گشا بهر مدد تا نقاب از این کتابم بگسلد گفت بی قرآن علی، نهج نجات امر لا تُکشف بگیرد مبهمات هر كجا احمد ز حکم یار گفت عترت و قرآن سفارش کرد جفت لیک صد افسوس بعد از رحلتش قدر این گوهر ندانست امّتش پیروان نفس را گمراهتر هرگز آیا هست در نوع بشر؟ گر چه قرآن ها ندارند اختلاف باشد امت را هزاران انحراف چون که استاد حقیقی ترک شد رطب و یابسهای مهمل سبک شد بیست و نه اردیبهشت نود و چهار آخرین بازنگری ۳۰ خرداد ۱۴۰۳