. . یک قدم جانب خیمه یک قدم بر می گشت قصه هر مرتبه از پیش حزین تر می گشت چه جوابی بدهد مادر بی تابش را آنچه او داشت به یک حادثه منجر می گشت چه بگوید که یکی قطره نشد سهم علی از فراتی که از آن کام سبع تر می گشت یا بگوید که چه سان حرمله با تیغ سه پر در تلظی علی ذابح حنجر می گشت چه بگوید ز زمانی که میان لب او تیر مرد افکن یک دیو مقرر می گشت یا بگوید که سما گشت امانت دار خون شش ماهه در آن لحظه که پر پر می گشت چرخش دسته سیفش به زمین کافی بود چاله ای مقبره ی آن شه اصغر می گشت عسکری وای از اشکی که زمین را گل کرد چون زمین بستر آن جسم منور می گشت ۲۴ مرداد۱۴۰۰