.
.
یک قدم جانب خیمه یک قدم بر می گشت
قصه هر مرتبه از پیش حزین تر می گشت
چه جوابی بدهد مادر بی تابش را
آنچه او داشت به یک حادثه منجر می گشت
چه بگوید که یکی قطره نشد سهم علی
از فراتی که از آن کام سبع تر می گشت
یا بگوید که چه سان حرمله با تیغ سه پر
در تلظی علی ذابح حنجر می گشت
چه بگوید ز زمانی که میان لب او
تیر مرد افکن یک دیو مقرر می گشت
یا بگوید که سما گشت امانت دار
خون شش ماهه در آن لحظه که پر پر می گشت
چرخش دسته سیفش به زمین کافی بود
چاله ای مقبره ی آن شه اصغر می گشت
عسکری وای از اشکی که زمین را گل کرد
چون زمین بستر آن جسم منور می گشت
#سید_عسکر_رئیس_السادات
۲۴ مرداد۱۴۰۰
#حضرت_علی_اصغر
.
در آن وقتی که شد مذبوح اصغر
حسینش با عبا آورد مستر
به سوی خیمه بابا رفت و برگشت
خجالت می کشید آخر ز همسر
ربابش گفت اصغر رفتنی بود
هم ار تیری نمی خوردش به پیکر
حسین جان رخصتم ده تا ببینم
عزیزم را برای بار آخر
حسین اما به دفنش کرد تعجیل
از این دیدار ترسان بود و مضطر
چگونه گوید اصغر دیدنی نیست
چگونه گوید این طفل است بی سر
ببیند حاصل کار سه شعبه
به روی حلق آن از گل نکوتر
چگونه بوده کوشا ابن کاهل
که خون سازد دل آل پیمبر
چگونه گوید او را وقت تنگ است
به روی نیزه خواهد رفت این سر
ز سُم اسبها گوید برایش
به روی جسم های گشته پرپر
ربابا بگذر از این خواهش خود
میاور اسم اصغر را تو دیگر
تو باید خویش را آماده سازی
اسیرت می کند قوم ستمگر
ز تشت و خیزران آتش ..نه دیگر
مگو ای عسکری از این فراتر
#سید_عسکر_رئیس_السادات
۶شهریور۹۹
#حضرت_علی_اصغر
.
آخر چه گویم از غم آن طفل و مادرش
از ناله های طفلک و خشکیده حنجرش
آخر چه گویم از دهنک ها که می زند
یک نور دیده در جلوی مام مضطرش
آخر چه گویم از پدرش چونکه می برد
اما به جای آب به خون می کند ترش
آخر چه گویم از سخن طول و عرض من
از آن سه شعبه بود یکی هم سر از سرش
آخر چه گویم از غم آن مادر حزین
طفلش که رفت شیر تراویده از برش
آخر چه گویم از دل آن قوم بدنهاد
ثابت نموده اند چسان روی نی سرش
ای عسکری درنده تر از آدمی که هست
چون دور می شود ز خدا و پیمبرش
#سید_عسکر_رئیس_السادات
بیست و چهارم مهر نود و چهار
آخرین بازنگری ۲۱ خرداد۹۹
#حضرت_علی_اصغر
.
این شعر من رعایت ارباب می کند
در شرح خود بسنده به مهتاب می کند
سازد اشارتی به حواشی ماجرا
حتی حذر ز گفتن اسباب می کند
گوید قوای خویش که تجدید کرده است
خصم نبی روایت احزاب می کند
تنهاست نور چشم نبی، با یکی علی
او عزم بر گشودن ابواب می کند
یک طفل شیر خواره به بابا سپرده شد
مادر برای او طلب آب می کند
او را توان نمانده ولی جسم سالم است
مادر به خواب کردنش اعجاب می کند
مادر به ناز و نوازش نمودنش
آرام طفل و هم دل بی تاب می کند
خون رنگ می شود پس از آن قلب آسمان
گویا که فاش چهره ی اذناب می کند
لختی گذشته موقع برگشت شد ولی
بابا چه در مراجعت اطناب می کند
گویا نمانده است امانت به دست او
این را نمای مساله ایجاب می کند
آورده هر چه، نیست همانی که برده است
خون رنگ نیست آنچه که سیراب می کند
وقتی امین ز رد امانت خجل شود
این مرگ را به رغم بقا باب می کند
ای عسکری بس است ندانی تو آنچه را
شعرت به قلب سرور احباب می کند
#سید_عسکر_رئیس_السادات
۱۴ مرداد ۱۴۰۱
آخرین بازنگری ۲۱ تیر ۱۴۰۳
#حضرت_مهدی
#امام_حسین
#حضرت_علی_اصغر
.
امشب به یاد کودکی افتاده ام نازک بدن
گویی ز جنت آمده شیرین ادا شیرین دهن
وقتی که گلها یک به یک پرپر شد از جور ددان
درپاسخ هل من معین میخورد مهد او تکان
گل غنچه را زد بر بغل آورد بر بالای ید
گفتا که دشمن بر شما آیا منم یا این ولد
درهر مرام و مسلکی یک طفل باشد درامان
بر کام خشکش قطره آبی پس رسانید ای خسان
تیری سه شعبه برکمان بگذاشت دشمن آن زمان
بشکافت همراه گلو او بند دل از آسمان
بنما قبول از عسکری این نوحه یابن العسکری
هر چند می دانم تو را آن درد شد یادآوری
#سید_عسکر_رئیس_السادات
بیست و هفتم مهر نود و چهار
آخرین بازنگری ۲۱ تیر ۱۴۰۳
#حضرت_علی_اصغر
.
جز تیر چون به سوی سوالی نمی رسد
آنگه به غنچه هیچ مجالی نمی رسد
یک جرعه آب حرمله یک شیرخواره را
دیگر به جور جنگ و جدالی نمی رسد
رفع عطش کنید اگر هم به مشکتان
جورش به یک پیاله ی خالی نمی رسد
از گوش تا به گوش که راهی دراز نیست
آن را که قدر عمر به سالی نمی رسد
افسوس از آنکه تیر نمی داند این قیاس
بر رامی خبیث ملالی نمی رسد
تیر سه شعبه نیست جهاز مناسبی
بر ذابح رضیع مدالی نمی رسد
ای بی هنر به ذبح عظیمی سمر شدی
کز آن تو را شکوه و جلالی نمی رسد
بر شاه دین نمانده توانی که هیچ بعل
با این هدیه نزد عیالی نمی رسد
بالای نی چگونه سرش را نشانده اید
فکرم بر این جفا به مثالی نمی رسد
این روز از چه رو به درازا کشیده است
گویا به روز عشر زوالی نمی رسد
ای عسکری بس است که مهدی رود ز دست
او را به عمق درد خیالی نمی رسد
#سید_عسکر_رئیس_السادات
۱۰تیر۹۹
آخرین بازنگری ۲۱ تیر ۱۴۰۳
#حضرت_علی_اصغر
.
گشته ام از داغ یک مادر کباب
آنکه شیرش خشک شد چشمش پر آب
آه ای بی معرفت رود فرات
در کنارت تشنه، شد طفل رباب
طفل عطشانش تلظی می نمود
مادرش در التهاب و اضطراب
می سپردش چون به آغوش پدر
گفت حتما می رهد از این عذاب
برد او را روی دستانش پدر
جور سازد تا برش یک جرعه آب
آنکه ارث مادریّش بود آب
بر سوالش تیر می گوید جواب
غنچه ای از ساقه می گردد جدا
شمس می گردد ز خجلت در حجاب
می رود منزل به منزل روی نی
تا نیفتد بسته گردد با طناب
مادرش می بیند و مجنون شود
می رود در زیر تیغ آفتاب
می تراود شیر چون از سینه اش
می دهد از کف قرار و صبر و تاب
مادری را کی شود این غم ز یاد
عسکری آن هم به کانون عتاب
#سید_عسکر_رئیس_السادات
بیست ویکم اردیبهشت نود و چهار
آخرین بازنگری ۲۱ خرداد۹۹
#حضرت_علی_اصغر #حضرت_رباب
اصغر من اکبر دیگر شده
افسر مرهب کش لشکر شده
اصغر من یاور بابا شده
یاور آیین پیمبر شده
پاسخ مردانه ی هل من شده
مایه دلگرمی رهبر شده
جندی آخرین برای ولی
مثل علی خصم ستمگر شده
«حرمله با تیر و کمان آمده»
ذایح شش ماهه مادر شده
دست حسین آمده دریای خون
سوی سما بارش احمر شده
آنکه شده یار امامش بدان
یاور هر سینه ی مضطر شده
باب حوایج شده بر شیعیان
اسم علی ذکر مکرر شده
عسکری نوکر او در رجا
بر نگه ساقی کوثر شده
#سید_عسکر_رئیس_السادات
۲۲تیر ۱۴۰۳
#حضرت_علی_اصغر
آنکه خدا دید علی اصغر است
آنچه پسندید علی اصغر است
آنکه به هل من زده لبیک را
از سر تاکید علی اصغر است
آنکه در آن قحطی مهر و وفا
خوب درخشید علی اصغر است
آنکه به یک لشکر غرق سلاح
یکسره خندید علی اصغر است
آنکه چونان نور به نسل بشر
یکسره تابید علی اصغر است
باب حوایج شده بر دردمند
قبله امید علی اصغر است
عسکری آن شه که ز لطفش شود
شعر تو تایید علی اصغر است
#سید_عسکر_رئیس_السادات
۲۲ تیر ۱۴۰۳
#حضرت_علی_اصغر
با علی ها می روی سوی نبردی هم اگر
نازنینا احتیاطا یک عبا با خود ببر
سخت می آید به کارت والد احباب من
تا بپوشانی یکی را تا بیاری آن دگر
با علی ها آمدی آماده بر هر هجمه باش
بی علی ها می شوندت بار دیگر فتنه گر
این خسان را از علی نه از نبی هم کینه هاست
وای دارد یک علیت چهره ی پیغامبر
با رطب های علی این قوم قوت دار شد
تا کند هر تیرشان آل علی را بی پسر
وای از قومی که از خط ولایت شد برون
عسکری ز آنها مگیر از مشی انسانی خبر
#سید_عسکر_رئیس_السادات
۲۴ تیر ۱۴۰۳
#حضرت_علی_اکبر
#حضرت_علی_اصغر
#امام_حسین
#حضرت_علی
السلام ای اصغر اکبر مقام
در دو عالم از علی های بنام
السلام ای یاور تنهاترین
پاک چون آیات قرآن مبین
السلام ای شیرمرد شیرخوار
شد جهاد تو حدیث ماندگار
ای گلی که خنده اش تحقیر کرد
آخرین تیر عدو را در نبرد
شد دریغت آب از اهل جهان
خون تو شد در ناب آسمان
از ولادت تا شهادت چون امام
اصغرش را عسکری آرد سلام
#سید_عسکر_رئیس_السادات
۱۹ دی ۱۴۰۳
#سلام_نامه #حضرت_علی_اصغر
بر باب حوایج علی اصغر صلوات
بر لاله ی دلربای حیدر صلوات
دیدند فراوان همه اعجازش را
بر باعث این فیض مکرر صلوات
#سید_عسکر_رئیس_السادات
۲۰ دی ۱۴۰۳
#صلوات_نامه #حضرت_علی_اصغر