👈ادامه ی مقدمه انواع مثل ها:
🌷اين هم برای آشنايي با مدعيان دروغين پسنديده است
#ضرب_المثل
#خروس_اگه_خروس_باشه_توی_راه_هم_میخونه
یک نفر مهمان خونه ایی روستایی بود خروس چاق و چله میزبان چشمشو گرفته بود
نصفه های شب دور از چشم همه بلند شد خروس رو گرفت و به راه افتاد صاحبخانه از خواب بیدار شد و گفت :حالا که زوده داری میری بمون تا خروس بخونه بعد برو
مهمان دزد در جوابش گفت:خروس اگر خروس باشه توی راهم می خونه
دزد رفت و صاحبخونه از همه جا بی خبر گرفت خوابید
صبح وقتی رفت سر لونه خروسه تازه فهمید دیشب مهمون بی معرفتش چی گفته.
@tafakornab
@shamimrezvan
#پنبه_دزد_دست_به_ریشش_میکشد .
اين هم يک جامعه شناسی است که داستان های مختلف در سنين مختلف دارد
مثل داستان کودک اطمينان کرده به .. که ماستش را خوردند و انکار کردند با طرفند يک نگاه عميق طرف حرام خور را شناسايي کرد برای مطالعه داستانی ديگر از لينگ ياد شده استفاده کنيد
بعضی از ضر المثل ها هدفمند هستند و داستن آنها برای اهل سير و سلوک لازم است مثل اين مثل:
ضرب المثل برو کشتک تو بساب
#بــــــروڪـــشــــڪتـــــــوبــــــســـــــــابـــــــــــــــــــــــ ...
میگویند روزی مرد "کشک سابی" نزد "شیخ بهائی" رفت و از بیکاری و درماندگی شکوه نمود و از او خواست تا "اسم اعظم" را به او بیاموزد چون شنیده بود کسی اسم اعظم را بداند درمانده نشود و به "تمام آرزوهایش" برسد.
"شیخ" مدتی او را سر گرداند بعد به او گفت:
اسم اعظم از "اسرار خلقت" است و نباید دست نااهل بیافتد و ریاضت لازم دارد و برای این کار به او دستور پختن فرنی را یاد می دهد و میگوید آن را "پخته و بفروشد" به صورتی که نه شاگرد بیاورد و نه دستور پخت را به کسی یاد دهد.
مردک رفته "پاتیل و پیالهای" خریده شروع به پختن و فروختن فرنی میکند و چون کار و بارش رواج میگیرد "طمع کرده و شاگردی میگیرد" و کار پختن را به او میسپارد بعد از مدتی شاگرد رفته بالا دستش دکانی باز کرده مشغول "فرنی فروشی" می شود به طوری که کارش کساد میگردد.
بيان اين مثل را در سخنان امام صادق (ع) می توان يافت که فرمود: اصحاب جدم حسين (ع) لجام بر دهان داشتند
کشک ساب دوباره نزد شیخ بهائی می رود با "ناله و زاری" طلب اسم اعظم می کند.
شیخ چون از چند و چون کارش خبردار می شود به او می گوید:
تو "راز یک فرنی پزی" را نتوانستی حفظ کنی!!
حالا می خواهی راز اسم اعظم را حفظ کنی!!