🔰نمونه کار برد فرهنگ موضوعی ضرب المثل های ايران و جهان را در اين بحث زير مطالعه بفرمائيد:
👈کارهايي که روی #ضرب_المثل_ها؛ بايد انجام شود و بعضی انجام شده عبارت است از :
1 - از مستند سازی
که اگر کاملا انجام شود تقريباً مورد دوم راحت تر انجام می شود
2 – مراد از مثل ها
👈اين کار با آوردن شاهد مثال از سخن دانشمندان، اعم از نکته های حکيمانه که دارند و نيز نکته های تفسيری همين طور حکايت ها، داستان ها و لطيفه ها انجام می شود
👈 در اين جا اشاره ای داريم به نمونه کارهايي که با شيوه پرسشی در مورد اول، روی #ضرب_المثل_ها انجام شده .
در موضوع رفتار،کار، کردار، عمل است. با اين بيان.!
اون #ضرب_المثل رو شنیدی میگه:
«هرچه کنی به خود کنی
گر همه نیک و بد کنی»
#میدونستی منشأ قرآنی داره؟؟
✅آیش اینه 👇
إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا
📜(اسراء7)
👈اگر خوبی کنید به نفع خودتان است اگر بدی هم کنید به خودتان می رسد
ضمن تشکر از اين عزيزان، که و شکر اين نعمت که بحمد الله قلم بدستان اهل تحقيق هم به ميدان آمده اند و اين ادبيات را با بيان های مختلف به مردم می شناسانند.
البته : می شد اين طور نيز بنويسد.!
#میدونستی منشأ قرآنی اين ضرب المثل چی است؟؟ آدرس اين کار نيک.!
╭─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮
@ba_qoran
╰─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
گفتنی است اين کار روی بسياری از اشعار نيز انجام شده در اينجا توجه شما را به گزيدههايي از ابيات مستند قرآنی جلب می کنيم.
🌷امید
اگر «لاتقنطوا» دستمنگيرد
مناز «ياويلنا» انديشديرم
👈اشارهاي استبه سوره زمر، آيه53 «قليا عباديالذيناسرفوا عليانفسهملاتقنطوا منرحمه الله ان الله يغفرالذنوب جميعا انه هو الغفور الرحيم»
🌷و سوره يس، آيه53: «قالوا يا ويلنا منبعثتا منمرقدنا هذا ما وعدالرحمنو صدقالمرسلون».
👈اينابيات بهصورتبيمدهنده نيز در سرودههاي باباطاهر آمدهاست.
سراسر مالدنيا سوتنينه
طمعاز مالدنيا كندنينه
همي «لاتقنطوا» خوانيعزيزا
ولي«ياويلنا» همخو اندنينه
🔰حضور خدا
به صحرا بنگرمصحرا تهوينم
بهدريا بنگرمدريا تهوينم
به هر جا بنگرمكوهو در و دشت
نشانياز قامترعنا تهوينم
اشارهاي استبهسورهبقرهآيه110:
«و للهالمشرقو المغربفاينما تولوا فثم وجه الله انالله واسع عليم.»
👈اينمضمون در ابياتديگر نيز تكرار گرديدهاست
🌷از آنجمله:
خرم آنانكه پا از سر ندانند
ميانشعلهخشكوتر ندانند
كنشت و كعبهو بتخانهو دير
سراييخالياز دلبر ندانند
در سرگذشتبزرگان و راهنمايان بشريدر اينباره حرفها و نكاتظريف ديگرياست كه براي روانهاي روشن و بيداري انديشهها آموزنده و خواندنياست و ما را مجال پرداختن به آن نيست.
https://eitaa.com/danestanyhayshearefarsi
#ضرب_المثل
✨پند لقمان حکیم
روزی لقمان به فرزند خود گفت:
💠《فرزند ارجمندم، دل خود را مقید به تحصیل رضای مردم مگردان، زیرا این موضوع از برای تو حاصل نمی شود، التفات به این کار نکن، بلکه خود را مشغول به کسب رضای خداوند گردان》
◽️برای اینکه این درس و پند ارزنده همیشه در نظر فرزندش بماند، درازگوش خود را حاضر کرد و گفت: فرزندم سوار شو تا به شهری برویم.
فرزند سوار شد و پدر پیاده به دنبال او روان گشت، مسافتی را که طی کردند، به جماعتی رسیدند، جماعت رو به پسر لقمان کرده و گفتند:
⭕️《ای پسر بی ادب! پدر تو پیاده و تو جوان و نیرومند سوار شده ای؟! آیا این احترام به پدر است؟》
فرزند پیاده شد و پدر سوار گشت،
مقداری راه پیمودند، به گروهی برخورد کردند، آنان پدر را مخاطب ساخته و گفتند:
⭕️《ای پیرمرد تن پرور! آیا فرزند داری چنین است؟ پسر جوان کم تجربه زحمت ندیده را پیاده به دنبال خود می دوانی و خود که کار آزموده ای، سوار می شوی؟آیا این است طریقه تربیت اولاد؟
لقمان پیاده شد، آن حیوان را به جلو انداختند و خود و فرزندش به دنبال آن پیاده رهسپار شدند، به جمعی رسیدند؛ آنان گفتند:
⭕️ شما مردم نادان و بی خردی هستید! که الاغ بدون بار در جلو شما می رود و خودتان پیاده می روید.
بار چهارم هر دو سوار شدند و قدری که راه رفتند به دریایی رسیدند که جلو آن را سد بسته بودند، جمعی در آنجا بودند، وقتی ایشان را به آن صورت دیدند گفتند:
⭕️ مگر خدا رحم در دل شما نیافریده؟ شما دو نفر بر یک حیوان زبان بسته سوار شده اید، مگر انصاف و مروت ندارید؟
در این هنگام لقمان به پسرش گفت:
⚪️ای فرزندم! حالا فهمیدی که هر اندازه به میل مردم رفتار کنی، باز نمی توانی رضایت آنان را به دست آوری؟ سپس اشاره به طرف دریا کرد و گفت:
✅《 #جلو_دریا_را_می_توان_بست، #اما_دهن_مردم_رانمی_توان_بست 》
و همین جمله ضرب المثل گردید.
@tafakornab
@shamimrezvan
🔰 مقدمه
👈ضرب المثل ها انواع و اقسامی دارند .
🌺 ما در اينجا به مثل هايي را که در مسئله تعليم و تربيت دخيل هستند اشاره خواهيم داشت
🌷بعضی از مثل ها در اين کانال، بدونه ياد آوری ذکر پيشينه می آيد و بعضی با داستان آن چرا که:
🌷دانستن اين نمونه مثل های آگاهی بخش است و دانستنش بقدری مفيد که بعضاً #روانشناسی نيز به ما می آموزد.
اکنون صرفاً به عنوان نمونه؛ دو مثل آورده می شود.
#ضرب_المثل
1️⃣💎آن فکری را که تو کردی من هم کردم!
پارچه فروشی می رود در یک آبادی تا پارچه هایش را بفروشد. در بین راه خسته می شود و می نشیند تا کمی استراحت کند. در همان وقت سواری از دور پیدا می شود. مرد پارچه فروش با خود می گوید: بهتر است پارچه ها را به این سوار بدهم بلکه کمک کند و آن ها را تا آبادی بیاورد. وقتی سوار به او می رسد، مرد می گوید: «ای جوان! کمک کن و این پارچه ها را به آبادی برسان». سوار می گوید: «من نمی توانم پارچه های تو را ببرم» و به راه خود ادامه می دهد.
مرد سوار مسافتی که می رود، با خود می گوید: «چرا پارچه های آن مرد را نگرفتم؟ اگر می گرفتم، او دیگر به من نمی رسید. حالا هم بهتر است همین جا صبر کنم تا آن مرد برسد و پارچه هایش رابگیرم و با خود ببرم». در همین فکر بود که پارچه فروش به او رسید. سوار گفت: «عمو! پارچه هایت را بده تا کمکت کنم و به آبادی برسانم.» مرد پارچه فروش گفت:«نه! آن فکری راکه تو کردی من هم کردم».
2️⃣ ✅پیشینه ضرب المثل جواب ابلهان خاموشی ست!
اين يکی مفيد و کوتاه است بطور کامل آورده شد
#ضرب_المثل
🌱 داستان کوتاه
روزي فقيري به در خانه مردي ثروتمند ميرود تا پولي را به عنوان صدقه از او بخواهد.
هنوز در خانه را نزده بود که از پشت در شنيد که صاحب خانه با افراد خانواده خود بحث و درگيري دارد که چرا فلان چيز کم ارزش را دور ريختيد و مال من را اين طور هدر داديد؟!
مرد فقير که اين را ميشنود قصد رفتن ميکند و با خود ميگويد وقتي صاحبخانه بر سر مال خود با اعضاي خانوادهاش اين طور دعوا ميکند، چگونه ممکن است که از مالش به فقيري ببخشد؟!
از قضا در همان زمان در خانه باز ميشود و مرد ثروتمند از خانه بيرون ميزند و فقير را جلوي خانه ميبيند. از او ميپرسد اينجا چه ميکند؟ مرد فقير هم ميگويد کمک ميخواسته اما ديگر نميخواهد و شرح ماجرا ميکند.
مرد غني با شنيدن حرفهاي او، لبخندي ميزند، دست در جيب ميکند مقداري پول به او ميبخشد، و مي گويد: #حساب_به_دينار، #بخشش_به_خروار.
از آن زمان اين ضرب المثل را در مورد افرادي به کار مي برند که حواسشان به حساب و کتابشان هست، اما در زمان مناسب هم بي حساب و کتاب مال خود را ميبخشند.
اين مقدمه ادامه دارد.
@tafakornab
👈ادامه ی مقدمه انواع مثل ها:
🌷اين هم برای آشنايي با مدعيان دروغين پسنديده است
#ضرب_المثل
#خروس_اگه_خروس_باشه_توی_راه_هم_میخونه
یک نفر مهمان خونه ایی روستایی بود خروس چاق و چله میزبان چشمشو گرفته بود
نصفه های شب دور از چشم همه بلند شد خروس رو گرفت و به راه افتاد صاحبخانه از خواب بیدار شد و گفت :حالا که زوده داری میری بمون تا خروس بخونه بعد برو
مهمان دزد در جوابش گفت:خروس اگر خروس باشه توی راهم می خونه
دزد رفت و صاحبخونه از همه جا بی خبر گرفت خوابید
صبح وقتی رفت سر لونه خروسه تازه فهمید دیشب مهمون بی معرفتش چی گفته.
@tafakornab
@shamimrezvan
#پنبه_دزد_دست_به_ریشش_میکشد .
اين هم يک جامعه شناسی است که داستان های مختلف در سنين مختلف دارد
مثل داستان کودک اطمينان کرده به .. که ماستش را خوردند و انکار کردند با طرفند يک نگاه عميق طرف حرام خور را شناسايي کرد برای مطالعه داستانی ديگر از لينگ ياد شده استفاده کنيد
بعضی از ضر المثل ها هدفمند هستند و داستن آنها برای اهل سير و سلوک لازم است مثل اين مثل:
ضرب المثل برو کشتک تو بساب
#بــــــروڪـــشــــڪتـــــــوبــــــســـــــــابـــــــــــــــــــــــ ...
میگویند روزی مرد "کشک سابی" نزد "شیخ بهائی" رفت و از بیکاری و درماندگی شکوه نمود و از او خواست تا "اسم اعظم" را به او بیاموزد چون شنیده بود کسی اسم اعظم را بداند درمانده نشود و به "تمام آرزوهایش" برسد.
"شیخ" مدتی او را سر گرداند بعد به او گفت:
اسم اعظم از "اسرار خلقت" است و نباید دست نااهل بیافتد و ریاضت لازم دارد و برای این کار به او دستور پختن فرنی را یاد می دهد و میگوید آن را "پخته و بفروشد" به صورتی که نه شاگرد بیاورد و نه دستور پخت را به کسی یاد دهد.
مردک رفته "پاتیل و پیالهای" خریده شروع به پختن و فروختن فرنی میکند و چون کار و بارش رواج میگیرد "طمع کرده و شاگردی میگیرد" و کار پختن را به او میسپارد بعد از مدتی شاگرد رفته بالا دستش دکانی باز کرده مشغول "فرنی فروشی" می شود به طوری که کارش کساد میگردد.
بيان اين مثل را در سخنان امام صادق (ع) می توان يافت که فرمود: اصحاب جدم حسين (ع) لجام بر دهان داشتند
کشک ساب دوباره نزد شیخ بهائی می رود با "ناله و زاری" طلب اسم اعظم می کند.
شیخ چون از چند و چون کارش خبردار می شود به او می گوید:
تو "راز یک فرنی پزی" را نتوانستی حفظ کنی!!
حالا می خواهی راز اسم اعظم را حفظ کنی!!
🌷ادامه مقدمه انواع مثل ها.
👈اين هم نمونه ای ديگر از مثل های هشدار دهنده:
🌷ضرب المثل آش معاویه را می خورد پشت سر علی (ع) نماز می خواند.
در کتاب ریشه های تاریخی امثال و حکم در مورد ضرب المثل آش معاویه را می خورد پشت سر علی (ع) نماز می خواند آمده است:
«ریشه تاریخی این مثل، بدین شرح است: عبدالرحمن بن صخرازدی معروف به «ابوهُریره» از فقیرترین اصحاب پیامبر (ص) و از عشیره «سلیم بن فهم» بود. نامش به عهد جاهلیت «عبدقیس» یا «عبد شمس» بود و به سال «غزوه خیبر» که مسلمان شد، نامش به «عبدالرحمن» تبدیل شد. گویند در خلافت «عمر بن خطاب» ولایت بحرین را داشت. به روزگار عثمان، قضای مکه به او محول گردید. و به زمان معاویه چند روزی والی مدینه شد. مشهور است که ابوهریره در محاربات صفین حاضر و ناظر بود ولی در جنگ شرکت نداشت. کارش این بود که موقع صرف طعام نزد معاویه می رفت و در کنار سفره چرب و نرمش می نشست؛ هنگام نماز و صلوه در پشت سر علی (ع) نماز می خواند. ولی هنگام مصاف از معرکه جنگ دور می شد و در گوشه ای مبارزه دلاوران را تماشا می کرد. وقتی علت این سه حالت را از او سؤال کردند در پاسخ گفت: نماز در پشت سر علی (ع) کامل ترین نماز است و غذای معاویه چرب ترین غذاها و احتراز از جنگ و کشتار سالم ترین کارهاست.»
@tafakornab
#ضرب_المثل
حکایتی تاریخی
در ایران از دیرباز مثلی در میان مردمان رواج داشته است که
#سحرخیزباش_تاکامرواباشی. ریشه این امر را میتوان در داستانهای تاریخی بدین صورت به دست آورد:
بزرگمهر كه وزیر انوشیروان بود، همیشه پیش از این كه شاه از خواب بیدار شود، به قصر انوشیروان میرفت و كارهایش را شروع میكرد. هر وقت هم انوشیروان را میدید میگفت: «سحر خیز باش تا كامروا باشی». تكرار این حرف باعث رنجش خاطر انوشیروان شده بود اما چون بزرگمهر را دوست داشت و به او نیازمند بود، چیزی نمیگفت. انوشیروان نقشهای كشید و در یكی از روزها كه بزرگمهر در تاریك روشن صبحگاهی از خانه خارج شده بود، چند نفر را بعنوان دزد سر راه او قرار داد. دزدها بر سر او ریختند و لباس گران قیمت و اشیای با ارزشی را كه همراه داشت دزدیدند؛ انوشیروان كه به دنبال فرصتی میگشت تا زهر خود را خالی كند، تا بزرگمهر را دید پوزخندی زد و گفت: «چه شده؟ شنیدهام كه دزدان به سرت ریختهاند و همه چیزت را به غارت بردهاند؛ این هم نتیجه سحرخیزی. آیا باز هم میگویی سحر خیز باش تا كامروا باشی؟» بزرگمهر گفت: «بله، باز هم میگویم سحر خیز باش؛ دزدها از من سحرخیزتر بودند، به همین دلیل به آن چه كه میخواستند رسیدند و كامروا شدند».
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🔰 نمونه ارائه #راهکارهای دستيابی به #مثل های مفيد.
🌷و موضوع بندی؛ مثل ها:
1️⃣ - اما راهکار انتخاب ضرب المثل
👈شما می توانيد از #ضرب_المثل های با معنای موجود در اینترنت استفاده کرده و آن مقداری که از آنه را که احتمال می دهيد در کارهای روزمره به کارتان می خورد را به عنوان: «مثل های دم دستی کرده و طبق نياز خود و ویرایش کنيد
👈 سپس آنها را موضوع بندی الفبایی کرده؛ تا به مرور زیاد، ملکه در ذهن شما شود و در کسب و کار و زندگی به جای پر حرفی به کار ببنديد.
پس از مدتی به نتیجه هايش می رسيد به اين معنی که :
1 - مردم شناسی و جامعه یاد گرفتهاید و نيز تا حدودی به روانشناسی می رسيد و نيز راهکار برخورد با افراد گوناگون را فرا گرفته ايد.
برکات اين آشنائی اعتبار پيدا کردن بين مردم است از اين رو سخن مردم در باره شما چنين است می گويند:
🌷این فردی است لايق، چرا که:
اولا: سخن او حساب شده با استفاده از عبارت های حکیمان است
ثانيا: کاهايش نيز روی حساب و قانون است.
2 – راحتی خود انسان
تجربه نشان می دهد خود اين افراد هم که از پرحرفی خسته شده اند ديگر دچار مشکل سخن گفتن نمی شوند.
👈 اکنون، به نمونه عملی راهکار تنظیم موضوعی مثل ها توجه فرمایید:
اول :
🌷 در سفارش به میان روی در زندگی از باب مثال آمده است:
🌷 آخر شاه منشی کاه کشی است.
👈در معنايش هم آمده عاقبت آدم ولخرج و ثروتمند فقر و بیچاره گی است!
🌷 در اینجا شما می توانید بدین صورت موضوع بندی کنید!
الف :
1 -نمونه عوامل فقر و بیچارگی
2 - موجبات داشتن زندگی آبرومند
3 - سرزنش ولخرجی
4 نمونه راهکارهای استفاده صحيح از مال و ثروت.
ب : اين تلاش در موضوعات متفرقه نیز به کار آید مثل:
سبک زندگی در امور اقتصادی.
1 - راه و روش اقتصادی
3 - مدیریت اقتصاد خانواده و...
دوم :
نمونه دیگر از مثل ها که برای نمونه آورده می شود:
🌷آخرین تیر ترکش
👈منظور آخرین چاره یا تدبیر است
👈 انشاء الله که با فکر و اندیشه خود هم برای خودآگاهی افزودن و نیز جهت آگاهی بخشی و بصیرت افزایی نسبت به دیگران دین خود را به به همنوعان خود ادا کنیم. چرا که گفته شده :
دیگران کاشتند و ما خوردیم
ما به کاریم و دیگران بخورند
👈انشاء الله در کانال شبکه آموزش مؤسسه مقداری از اين مثل را برای شما می فرستم؛ سريع آن ها را جایی کپی کنید چون طولانی است و عرصه را برای آموزش بعدی ما تنگ می کند از اين رو ممکن است این مقدار حذف شود.
🍎سکوت تنها راه نجات!
👈از جمله بايدها و نبايدهای #سبک_زندگی_دينی پاسخ ندادن بجا است چرا که گفته شده: سکوت بهترين جوابه!
#ضرب_المثل
💕 #داستانک
روزی شیخ الرئیس "ابوعلی سینا" وقتی از سفرش به جایی رسید، اسب را بر درختی بست و برایش کاه ریخت و سفره پیش خود نهاد تا چیزی بخورد.
"روستایی" سوار بر الاغ آنجا رسید، از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست، تا در خوردن کاه شریک او شود و خود را به شیخ نهاد تا بر سفره نشیند.
شیخ گفت:
خر را پهلوی اسب من مبند که همین دم لگد زند و پایش بشکند، روستایی آن سخن را نشنیده گرفت، با شیخ به نان خوردن مشغول گشت، ناگاه اسب لگدی زد.
روستایی گفت: اسب تو خر مرا لنگ کرد.
"شیخ" ساکت شد و خود را لال ظاهر نمود.
روستایی او را کشان کشان نزد "قاضی" برد، قاضی از حال سوال کرد، شیخ هم چنان خاموش بود.
قاضی به روستایی گفت:
این مرد لال است.
روستایی گفت:
این "لال" نیست بلکه خود را لال ظاهر ساخته تا اینکه تاوان خر مرا ندهد، پیش از این با من سخن گفته.
قاضی پرسید:
با تو سخن گفت؟ چه گفت؟
او جواب داد که:
گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد بزند و پایش بشکند.
قاضی خندید و بر "دانش" شیخ آفرین گفت.
"شیخ" پاسخی گفت که زان پس درزبان پارسی مثل گشت:
《#جواب_ابلهان_خاموشی_ست.》
💚برگرفته از آيه شريفه : اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما.
ياد آور می شود کاربرد اين مثل را در کانال مدرسه تعليم و تربيت می توان مشاهده نمود برا مشاهده از لينگ زير استفاده کنيد.
https://eitaa.com/madresehtalim
[فرستاده شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا]
#ضرب_المثل
#ایراد_بنی_اسرائیلی
هر ایرادی که مبتنی بر دلایلی غیر موجه باشد آن را ایراد بنی اسرائیلی می گویند: اصولا ایراد بنی اسرائیلی احتیاج به دلیل و مدرک ندارد زیرا اصل بر ایراد است - خواه مستند و خواه غیر مستند - برای ایراد گیرنده فرقی نمی کند. ایراد بنی اسرائیلی به اصطلاح دیگر همان بهانه گیری و بهانه جویی است، النهایه گاهی از حدود متعارف تجاوز کرده و به صورت توقع نابجا در می آید.
پس از آنکه حضرت موسی به پیغمبری مبعوث گردید و قوم بنی اسرائیل را به قبول دین و آئین جدید دعوت کرد ، آنهابه عناوین مختلفه موسی را مورد سخریه و تخطئه قرار می دادند و هر روز به شکلی از او معجزه و کرامت می خواستند .
حضرت موسی هم هر آنچه مطالبه می کردند به قدرت خداوندی انجام می داد ولی هنوز مدت کوتاهی از اجابت مسئول آنها نمی گذشت که مجددا ایراد دیگری بر دین جدید وارد می کرند و معجزه دیگری از او می خواستند .
قوم بنی اسراییل سالهای متمادی در اطاعت و انقیاد فرعون مصر بودند و از طرف عمال فرعون همه گونه عذاب و شکنجه و قتل و غارت و ظلم و بیدادگری نسبت به آنها می شد. حضرت موسی با شکافتن شط نیل آنها را از قهر و سخط آل فرعون نجات بخشید.
ولی این قوم ایرادگیر بهانه جو به محض اینکه از آن مهلکه بیرون جستند مجددا در مقام انکار و تکذیب بر آمدند و گفتند" ای موسی، ما به تو ایمان نمی آوریم مگر آنکه قدرت خداوندی را در این بیابان سوزان و بی آب و علف به شکل و صورت دیگری بر ما نشان دهی." پس فرمان الهی بر ابر نازل شد که بر آن قوم سایبانی کند: و تمام مدتی را که در آن بیابان به سر می بردند برای آنها غذای مأکولی فرستاد.
پس از چندی از موسی آب خواستند . حضرت موسی عصای خود را به فرمان الهی به سنگـــــی زد و از آن دوازده چشمه خارج شد که اقوام و قبایل دوازده گانه بنی اسرائیل از آن نوشیدند و سیراب شدند.
آنچه گفته شد شمه ای از ایرادات عجیب وغریب قوم بنی اسرائیل بر حقیقت و حقانیت حضرت موسی کلیم الله بود که گمان می کنم برای روشن شدن ریشه تاریخی ضرب المثل ایراد بنی اسراییلی کفایت نماید...
@tafakornab
@shamimrezvan
https://eitaa.com/danestanyhayshearefarsi
#ضرب_المثل
#مرغش_یک_پا_داره
✨روزی بود ، روزگاری بود .
در یکی از روزها دوستان ملانصرالدین با عجله در خانه ی ملا را زدند و به او گفتند : حاکم شهر عوض شده و حاکم جدیدی آمده . ملا گفت : حاکم عوض شده که شده ؟ به من چه ؟ دوستانش گفتند ، یعنی چه ؟ این چه حرفی است ؟ باید هر چه زودتر هدیه ای تهیه کنی و برای حاکم جدید ببری . ملا گفت : آها ؛ حال فهمیدم پس من باید هدیه ای تهیه کنم و ببرم پیش حاکم جدید تا اگر فردا برای شما گرفتاری پیش آمد ، واسطه بشوم و از حاکم بخواهم کمک تان کند ؟ دوستانش گفتند : بله همین طور است . ملا گفت : این وسط به من چه می رسد ؟ دوستانش گفتند : بابا تو ریش سفیدی ، تو بزرگی . یکی از دوستان ملا ، گفت : ناراحت نباش ، هدیه را خودمان تهیه می کنیم . یک مرغ چاق و گنده می پزیم تا تو مزد آن را به خانه ی حاکم ببری . ملا گفت : دو تا بپزید . یکی هم برای من و زن و بچه ام . چون من باید فردا ریش گرو بگذارم آنها قبول کردند و فردا با دو مرغ بریان به خانه ی ملا آمدند . ملا یک مرغ را به زنش داد و مرغ بریان دیگر را در سینی گذاشت تا نزد حاکم ببرد . در راه اشتهای ملا تحریک شد و سرپوش سینی را برداشت و یکی از پاهای مرغ را کند و خورد و دوباره روی آن را پوشاند و نزد حاکم برد . حاکم سرپوش را برداشت تا کمی مرغ بخورد . دید که ای دل غافل . مرغ ملا یک پا دارد . سوال کرد چرا مرغ بریان یک پا دارد . ملا گفت : مرغ های خوب شهر ما یک پا دارند . حاکم فهمید که ملا بسیار زرنگ و باهوش است و به او گفت : ناهار میهمان ما باشید از آن به بعد هر کسی که روی حرف نادرست خود پافشاری کند می گویند :
#مرغ_ایشان_یک_پا_دارد .
@tafakornab
@shamimrezvan
https://eitaa.com/danestanyhayshearefarsi