پنجره کلاسمون باز بود. یهو یه گنجیشک خودشو زد به پنجره و اومد داخل کلاس یه گشت کوچیکی زد و از پنجره دوم راه رهایی رو پیدا کرد و رفت😊 توجه شاگردا بهش جلب شده بود😍 منم یاد افتادم و از این اتفاق، گریزی زدم به این مطلبشون👇👇 " در اتاق نشسته بودم كه از سوراخ شيشه شكسته‏ اى زنبورى به درون آمد و سپس پروازهاى اكتشافى را شروع كرد و بعد هم براى بازگشت آماده شد، اما به هر طرف كه مى ‏رفت با شكست روبه‏ رو مى ‏گرديد. به شيشه مى ‏خورد و به زمين مى ‏افتاد تا اين كه ضربه ‏ى كفشى راحتش كرد. اين درس من بود كه هنگام گرفتارى خود را به هر طرف نكوبم، بلكه به راه بازگشت فكر كنم و آن را بيابم و خود را خلاص كنم. 📚آیه های سبز🍃