💎 آدم فروش آسایشگاه ما ! 💎 🔻 عراقیها در هر آسایشگاهی عوامل خود را داشتند و هر از چند گاهی شیطنت هایی میکردند که عموماً با هوشیاری بچه ها عقیم می ماند و گاهی هم بیخ پیدا میکرد و مشکلاتی را برایمان رقم می زد. 🔻 جاسوس های آسایشگاه برای به دست آوردن یک پاکت سیگار، یک لیوان شیر و شکر، گاهی اوقات هم برای خودشیرینی گزارش مراسمات و برنامه های جمعی را به عراقی ها می دادند. 🔻 عراقی ها هم می آمدند پیش نماز، روضه خوان، سخنران، مربی، معلم و مربی ورزش می گرفتند و می برند انفرادی. نفوذ در هر مجموعه منسجم و یک پارچه از بیرون امکان پذیر نیست. ولی با به کارگیری افراد رفاه طلب داخل همان مجموعه، می توان به نتیجه رسید. آسایشگاه های ما هم از این قاعده مستثنی نبود. عراقی ها حریف ما نمی شدند. ولی جاسوس ها خیلی راحت به ما ضربه می زدند و گزارش می دادند که: «این آقا شب ها برای بچه ها صحبت میکنه. این آقا عامل ایجاد روحیه س. این آقا امام جماعت می ایسته. این آقا اخبار عملیات ها رو تحلیل میکنه یا مثلاً خبره نظامی ست.» این اخبار که به عراقی ها می رسید، منجر به ایجاد عکس العمل متناسب و بعضاً نامتناسب آنها می شد. 🔻 محیط اردوگاه واقعاً میدان عجیبی بود. یک محیط کاملاً پیچیده، یک میدان مبارزه فوق العاده حساس تر از جبهه جنگ . کسی که احساس مسئولیت بیشتری میکرد، آنجا شرایط برایش خیلی سخت تر بود. باید می دانستی که کی سکوت کنی؛ کی اشارہ کنی؛ کی چشم غره بری؛ کی خشن بشی و چه وقتی تو سینه عراقی بایستی؛ حتی اگر به قیمت شکنجه و سلول انفرادی تمام شود. چه موقعی حتی با دشمن شوخی کنی و خلاصه، راه ببری دشمن را... ✔️کتاب مست و سنگستان ✔️ خاطرات حاج عزیز فرخی ✔️ از جانبازان و آزادگان منطقه ۱۷ 🌸 به جمع دارالشهدای تهران شوید 👇👇👇👇 https://t.me/joinchat/RXMYcJYWZQO66Klj 🆔 @daroshohada17