#داستان_آموزنده
🔆ايثار، دم مرگ
🌱حذيفه عدوى از اصحاب رسول الله (ص) گويد كه در جنگ تبوك، گروه بسيارى از مسلمانان شهيد شدند .
🌱من آب برگرفتم و پسر عموى خويش را مىجستم . وى را در حالى يافتم كه جز نفسى براى او باقى نمانده بود. گفتم: آب خواهى؟ گفت: خواهم . در همان حال يكى ديگر گفت: آه از تشنگى .
🌱پسرعمويم به او اشارت كرد؛ يعنى آب را نزد او ببر . آن جا بردم. هنوز آب را به لبهاى او نرسانده بودم كه آهى ديگر شنيدم.
🌱صداى هشام بن عاص بود. او نيز در حال جان دادن بود . آب را به لبهاى هشام نزديك كردم؛ همان دم مرد و از آب نتوانست كه نوشد . بازگشتم تا آب را به دومى دهم . او را نيز مرده يافتم .
🌱به سوى پسرعمويم شتافتم؛ او نيز جان به حق تسليم كرده بود . در حيرت شدم از اين همه ايثار و كرامت كه آنان را بود.
📚حكايت پارسايان، رضا بابايى
✾📚
@Dastan 📚✾