❄️🍁❄️🍁❄️🍁❄️🍁❄️
#داستان_آموزنده
🔆وفات فرزند
🥀«ام سلیم ابوطلحه انصاری» از زنان جلیله ی هاشمیه بود. هنگامیکه ابوطلحه از او خواستگاری کرد گفت: تو مرد شایستهای، امّا چه کنم که کافری و من زنی مسلمانم، اگر اسلام بیاوری، مهریه، همان اسلام آوردنت باشد.
🥀«ابوطلحه» بعد از قبول اسلام از اصحاب بزرگ پیامبر صلیالله علیه و آله به شمار میرفت. در جنگ اُحد پیش روی پیامبر صلیالله علیه و آله تیراندازی میکرد؛ پیامبر صلیالله علیه و آله بر روی پنجه پا بلند میشد تا هدف تیر او را مشاهده کند.
🥀در این جنگ سینه خود را جلوی سینه پیامبر صلیالله علیه و آله نگه داشته، عرض میکرد: «سینه من سپر جان مقدس شما باشد پیش از آنکه تیر به شما رسد، مایلم سینه مرا بشکافد.»
🥀ابوطلحه پسری داشت که بسیار موردعلاقه او بود، اتفاقاً مریض شد. مادر پسر، ام سلیم از زنان با جلالت اسلام بود. همینکه احساس کرد نزدیک است فرزند فوت شود، ابوطلحه را خدمت پیامبر صلیالله علیه و آله فرستاد. پس از رفتنش بچه از دنیا رفت. ام سلیم او را در جامهای پیچیده، کنار اتاق گذاشت.
🥀فوراً غذای مطبوعی تهیه نمود و خویش را برای پذیرایی شوهر آراست. وقتی ابوطلحه آمد، حال فرزند خود را پرسید، در جواب گفت: خوابیده است. پرسید: غذائی آماده است؟
🥀گفت: آری، غذا را آورد و باهم صرف کردند و پس از غذا از نظر غریزهی جنسی نیز او را بینیاز کرده، در آن بین که شوهر بهترین دقائق لذت جنسی را داشت، ام سلیم به ابوطلحه گفت: «چندی پیش امانتی از شخص نزد من بود، آن را امروز به صاحبش رد کردم، از این موضوع که نگران نیستی؟»
🥀گفت: «چرا نگران باشم وظیفه تو همین بود.» ام سلیم گفت: «پس در این صورت به تو میگویم فرزندت امانتی بود از خدا در دست تو، امروز امانت را خدا گرفت.»
🥀«ابوطلحه» بدون هیچ تغییر حال گفت: «من به شکیبایی از تو که مادر او بودی سزاوارترم.»
از جا حرکت کرده و غسل نمود و دو رکعت نماز خواند، پسازآن خدمت پیامبر صلیالله علیه و آله رسید، فوت فرزند و عمل ام سلیم را به عرض آن جناب رسانید.
🥀پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: خداوند در آمیزش شما برکت دهد، آنگاه فرمود: «شکر میکنم خدای را که در میان امت من نیز زنی همانند زن صابره بنیاسرائیل قرار داد.»
📚پند تاریخ، ج 2، ص 184 -وقایع الایام، ج 3، ص 190
✾📚
@Dastan 📚✾