🔆سختى مرگ حضرت يحيى پسر زكريا از پيامبران عصر حضرت عيسى (علیه السلام ) بود، با عيسى (ع ) دوستى و انس داشت ، يحيى از دنيا رفت ، پس از مدتى عيسى (ع ) بالاى قبر او آمد، از خدا خواست او را زنده كند، دعايش به استجابت رسيد، و يحيى زنده شد و از ميان قبر بيرون آمد، و به عيسى (ع ) گفت : از من چه مى خواهى ؟ عيسى (ع ) فرمود: مى خواهم با من همانگونه كه در دنيا ماءنوس بودى اكنون نيز ماءنوس باشى و با من انس بگيرى . يحيى گفت : هنوز داغى و تلخى مرگ ، در وجودم از بين نرفته است ، و تو مى خواهى مرا دوباره به دنيا برگردانى و در نتيجه بار ديگر مرا گرفتار تلخى و داغى مرگ كنى ؟ آنگاه او عيسى (ع ) را رها كرد و به قبر خود بازگشت 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾