💕🌺💕🌺💕🌺💕🌺
بسم الله الرحمن الرحیم
#قسمت_هشتاد_هشت
#شهدا_راه_نجات
شماره زینب گرفتم
-الو سلام خوب هستید؟
زینب : الو سلام ممنون
رفت رو سکوت
خوبه حالا بهم محرمیم 😖😖
- زینب خانم
زینب : بله
-میشه حاضر بشید بیام دنبالتون بریم نورالشهدا
زینب :بله
-پس من نیم ساعت دیگه دم درتونم
زینب : باشه
خداحافظ
وای خدا همش یه کلمه ای جوابمو میده
سوار ماشینم شد شماره زهراخانم گرفتم
-سلام دخترعمو
زهرا : سلام پسرعمو بفرمایید
-زهراخانم شرمنده میخاستم گل مورد علاقه زینب جان بپرسم
زهرا: هههه
گل نرگس
-ممنونم
یاعلی
یه دست گل بزرگ گل نرگس خریدم
رسیدم دم خونشون
گلا را گذاشتم صندلی پشت
وقتی از درخونه اومد بیرون
به احترامش پیاده شدم
سلام کردیم سوارشد
-خوب هستید ؟
زینب :بله
تو دلم گفتم خیلیم ممنون خانم
ازپشت دست گل گذاشتم تو چادرش 😝😝
یهو گفت :وای گل نرگس 🌼🌼
بعدگفت از کجا میدونستید
-تقلب کردم
رسیدیم مزار با فاصله کنارم راه میومد
یهو گفتم: زینب خانم محرمیم بخدا یه ذره بیا اینورتر
گناه نداره تازه ثواب هم میکنی😄
سرخ شد
رفتیم کنار مزارشهدای گمنام نشستیم دستش گذاشت رو مزار
منم سوء استفاده کردم دستمو گذاشتم رو دستش و گفتم فردا صبح خانمم حاضر باش بریم محضر و آزمایشگاه
لپهاش سرخ بود آروم گفت :چشم علی آقا
-چشمت منور ب صحن سرای حضرت عباس
#ادامه_دارد..
نام نویسنده: بانو.....ش
آیدی نویسنده
🚫کپی به شرط هماهنگی با نویسنده حلال است
📖📚📖📚📖📚📖📚📖
🌺💕🌺💕🌺💕🌺💕
#کانال_داستان_و_رمان_مذهبی 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662