قسمت سیزدهم فردا صبح اعضای خیریه ب خانه حاج صمد آمدند. یکی از اعضا شروع ب صحبت کرد: حاج آقا ما از آن روز ک صاحب خانه تون اونطوری با مرد شریف و آبرومندی مثل شما رفتار کرد، بسیار متأثر شدیم و تصمیم گرفتیم کاری براتون انجام بدیم تا از این وضعیت دربیاید. شما ک اینهمه آدم را خانه دار کردید، حیفه ک خودتون بی خانه باشید. به همین خاطر بنده به همراهی بقیه اعضای خیریه، به سازمان اوقاف و امور خیریه مراجعه کردیم و ازشون خواستیم تا یک خانه به شما بدهند. بعد از پیگیری های بسیاری که کردیم، موفق شدیم یکی از بهترین خانه های وقفی را (برای مدتی) براتون بگیریم. من این خانه را دیدم. یک خانه ویلایی بسیار زیبا و باصفاست. خیلی هم بزرگه. میتونید حتی دفتر خیریه را هم ببرید اونجا. چند سالی میتونید بدون اجاره تو اون خونه زندگی کنید. بعد هم انشالله خودتون صاحبخانه بشید. خانم حاج صمد از این خبر اشک در چشمانش حلقه زد. اصلا  انتظار چنین گشایشی در خانه و زندگی اش را نداشت. انسان وقتی به خدا توکل کند، خدا از راهی ک خودش میداند برایش گشایش حاصل میکند. در قرآن می‌فرماید: و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لایحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قدجعل الله لکل شیء قدرا . چند روز بعد حاج صمد و خانواده اش ب آن خانه اثاث کشی کردند. رفتن ب آن خانه بزرگ و با صفا، با حیاط بزرگ و پردرختش هم محیط بازی خیلی خوبی را برای بچه ها فراهم کرده بود و هم جانی تازه ب زندگی حاج صمد و خانمش داده بود. دوباره شادی و خنده ب چهره مادر خانواده برگشت و دوباره حاجی به خیریه بازگشت. از آنجایی ک همه مردم حاج صمد را به دست پاکی و خیرخواهی میشناختند، خیلی زود کار خوبی هم پیدا کرد و شد متولی امور مساجد استان. 🌸🌸🌸🌸 کانال داستان های آسمانی ❄️@dastan_asemani