📚🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈📚 🌷داستان ها و ... موضوعی الفبايي. 6️⃣ حرف ج : 🔰جابجايى جامعه جامعه شناسى جامه جانشينى جايزه جايگاه جبر جبران جدايى جدل جرم جريمه جزا 🔰 ✅جزع و بيتابي زكريا مروي است كه: «چون حضرت زكريّا از كفّار فرار نمود و در ميان درختي پنهان شد، كفّار مطّلع شده به تعليم شيطان، ارّه دو سر ساختند و بر بلاي درخت نهاده كشيدند تا ارّه به فرق همايون زكريّا رسيد، بياختيار ناله از او سر زد پس وحي الهي به زكريّا رسيد كه: اگر يك ناله ديگر از تو بلند شود نام تو را از ديوان انبيا محو ميسازم. پس زكريّا دم دركشيد و دندان بر جگر نهاد تا او را به دو نيم كردند». گفتمش: اين قدر آزار دل زار مكن گفت: اگر يار مني شكوه ز آزار مكن گفتم: از درد دل خويش به جانم چه كنم گفت: تا جان بودت درد دل اظهار مكن 📚معراج السعادة 1 810 جزيه 🔰جسارت 🎂نمونه جسارت کنندگان https://eitaa.com/dastan_latifeh/360 جماعت جن جنابت جنت جنگ جنون 🔰جواب 🌷برکات حاضر جوابی https://eitaa.com/dastan_latifeh/124 👈حاضر جوابى روزى عقيل (برادر على (ع) به مجلس معاويه وارد شد و عمروبن عاص نيز در كنار معاويه بود. معاويه به عمرو عاص گفت : اكنون با مسخره كردن عقيل تو را به خنده مى آورم. عقيل پس از ورود سلام كرد. معاويه گفت : خوش آمدى، اى كسى كه عمويش ابولهب است. عقيل در پاسخ گفت : آفرين بر كسى كه عمه اش (حمالة الحطب فى جيدها حبل من مسد) است. هر دو راست گفته بودند، چون ابولهب عموى عقيل و زن او (ام جميل) عمه معاويه بود. معاويه ساكت نشد و بار ديگر گفت : درباره عمويت چه فكر مى كنى ؟ او اكنون در كجاست ؟ عقيل در جواب گفت : وقتى به جهنم رفتى، طرف چپت را نگاه كن ! ابولهب را خواهى ديد كه روى عمه ات حمالة الحطب افتاده، آن وقت ببين آيا در ميان آتش جهنم شوهر بهتر است، يا زنش ؟ معاويه گفت : به خدا سوگند! هر دو شان بد هستند. 📚بحار: ج 42، ص 114. جوانمردى 🔰 ✅سلمان فارسى و جوان بيهوش روزى سلمان فارسى در كوفه از بازار آهنگران مى گذشت، جوانى را ديد كه بى هوش روى زمين افتاده و مردم به اطرافش جمع شده اند. مردم خدمت سلمان رسيده از او تقاضا كردند كه بر بالين جوان آمده دعايى به گوش او بخواند! هنگامى كه سلمان نزد جوان آمد، جوان او را ديد به حال آمد و سرش را بلند كرد و گفت : يا سلمان ! اين مردم تصور مى كنند من مرض صرع (عصبى) دارم و به اين حال افتاده ام، ولى چنين نيست، من از بازار مى گذشتم، ديدم آهنگران چكش هاى آهنين بر سندان مى كوبند، به ياد فرموده خداوند افتادم كه مى فرمايد: (و لهم مقامع من حديد) : بالاى سر اهل جهنم چكش هايى از آهن هست. از ترس خدا عقل از سرم رفت و اين حالت به من روى داد. سلمان به آن جوان علاقه مند شده و محبت وى در دلش جاى گرفت و او را بردار خود قرار داد. و هميشه در كنار يكديگر بودند تا جوان مريض شد، در حال جان كندن بود، سلمان به بالين او آمد و بالاى سرش نشست. آنگاه به ملك الموت خطاب كرد و گفت : اى ملك الموت ! با برادرم مدارا و مهربانى كن ! از ملك الموت جواب آمد كه اى سلمان ! من نسبت به همه افراد مؤ من مهربان و رفيق هستم. 📚بحار: ج 22، ص 385. جود جهاد جهان گردى جهت گيرى جهل 🔰جهنم 🌷موجبات نجات از آتش جهنم https://eitaa.com/dastan_latifeh/114 📚🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈📚 🌷داستان ها و ... موضوعی الفبايي. 7️⃣ حرف چ : 🔰چاپلوسى 🎂عاقبت چاپلوسى https://eitaa.com/dastan_latifeh/78 چاره انديشى چشم 🌷موجبات چشم برزخی https://eitaa.com/dastan_latifeh/351 🔰چشم بصيرت https://eitaa.com/dastan_latifeh/103 ✅ آداب نگاه کردن: در كتاب كافى به سند خود از جميل بن دراج از ابى عبد الله (ع) نقل كرده كه فرمود : رسول خدا (ص) نگاه‏هاى زير چشمى خود را در بين اصحابش به طور مساوى تقسيم كرده بود به اين معنا كه به تمام آنان به يك جور نظر مى‏انداخت و همه را به يك چشم مى‏ديد، 📚 ترجمة الميزان ج 6 ص 450 چشم بندى چشم زخم چهره https://eitaa.com/dastan_latifeh