برای از مردم مظلوم بابا برای روز تولدم کفش های سفید قشنگی را که عاشقش بودم بالاخره برایم خرید...🥰 خیلی آن ها را دوست دارم و همیشه از آنها مراقبت می کنم تا هیچوقت کثیف نشوند...👟 اما بابا ببخشید که امشب کفش هایم خونی شده اند تقصیر من نیست...🥲 آدم بدا پاهایم را زخمی کرده اند و مامان هر چه تلاش کرد نتوانست زخم پایم را ببندد...🥺 مامان می گوید پاهایم زود خوب میشود ولی بابا برایم دعا کن خیلی درد می کند...😔 راستی بابا جانم حالا که تو از پیش ما رفتی و جایت در آسمان ها است چه کسی امسال برایم کادو تولد بگیرد...😭 نویسنده: جناب آقای ابوالفضل شادیان . داستانا|داستان نویسی آسان✍️ https://eitaa.com/joinchat/2253455521Cfdb4b19f67