#برشی_ازیک_زندگی
💎منیر75
نرگس بهم نگاه کرد
- چیه منیر خوابت نمی بره ؟!
- اره فکر نمی کردم قضیه این قدر جدی بشه
نیشخندی زد
- عوض فرزین وضع مالیش خوبه و پولداره باهاش مسافرت هم ..
حرفش رو قطع کردم
- هیسس می خواهی زن دایی و دایی بفهمند
آرام در گوشم زمزمه کرد
- خب باشه منیر ولی کاش یه داداش مثل خودش داشت منم میشدم جاریت
لبخندی زدم
- تو هم تو هر موقعیتی می خواهی از آب گل آلوده ماهی بگیری ولی فرزین تک پسره و داداش نداره
پوفی کرد
- تو فامیل شون پسر ندارن؟!
یکی آروم زدم توی سرش
- من رو بگو اومدم با کی صحبت کنم؟!
نرگس روش رو برگردون
- پس من دیگه باهات حرف نمی زنم
- نرگس جان قهر نکن من الان استرس دارم آخر هفته فرزین و خانواده ش میان خونه مون خواستگاری من
#داستانهای_آموزنده
•✾📚
https://eitaa.com/dastanamuzandeh