جک لندن و مشقت نویسندگی جک لندن در ابتدا هر روز از ساعت ۶ صبح تا ۷ بعدازظهر در کارخانه گونی بافی کار می‌کرد و فرصت مختصری که کار کارخانه برای استراحت او باقی می‌گذاشت، صرف تدوین و انشا آثار ادبی اولیه‌اش می‌شد. همان وقت‌ها یکی از روزنامه‌های سانفرانسیسکو برای تهیه مقاله ای درباره مناظر بدیع طبیعت که از دو هزار کلمه بیشتر نباشد جایزه‌ای تعیین ‌کرد. مادر جک او را تشویق کرد که بخت خود را بیازماید، جک شروع به نوشتن کرد و مقاله‌ای تحت عنوان «توفانی مهیب در سواحل ژاپن» در همان شب نوشت. شب دوم از مقاله خود خوشش نیامد و دو هزار کلمه دیگر نوشت. شب سوم از تلفیق دو نوشته قبلی خود مقاله دیگری تألیف کرد که خودش پسندید و از قضا جایزه اول به او تعلق گرفت. پس از آن مقاله دیگری برای همان روزنامه فرستاد ولی اینبار با ناکامی مواجه شد و راه شمال کلوندیک در پیش گرفت. سفرهای او توأم با حوادث و ماجراهای هیجان انگیز بود قلم سست او که تاکنون در خیالبافی و‌رمانتیسم سرگردان بود قدرتی یافت و با واقعیات زندگی سروکار پیدا کرد. جک مدتها سر به جیب تفکر فرو برد و راه قطعی خود را به سوی ادبیات گشود. وی با تألیف داستانی از سفر خود راه جدیدش را پی گرفت ولی از این کتاب استقبال نشد. رمان دیگری نوشت و آن نیز با شکست مواجه شد.‌ سرانجام یکی از مجلات کالیفرنیا داستانی از او را چاپ کرد و ‌پنج دلار مزد به او داد. خوشبختانه این داستان‌گرفت و یک مجله دیگر داستان دیگری از او خواست و چهل و پنج دلار به او مزد پرداخت. و روزهای خوش و سعادتبارتر به روی جک لبخند زد. خودش می‌گوید: « در آن زمان اگر می‌خواستم روزنامه نویس شوم ثروت هنگفتی به دست می‌آوردم ولی به دنبال این کار نرفتم زیرا روزنامه نویسی را کشنده فضایل اخلاقی می‌دانستم و‌آن را با روحیه جوانی مثل خودم که در پی کسب علم و‌کمال بودم و قوای عقلی و فکری‌ام در حال رشد و تکوین بود، مناسب نمی‌دیدم.» جک لندن به نویسندگی ادامه داد و آثارش را بیش از پنجاه جلد یکی پس از دیگری تألیف کرد. او را گورکی آمریکا لقب داده‌اند و مانند گورکی طی زندگی پرآشوب خود در گردابهایی فرورفت و قدراست کرد و امکان تدوین شاهکاری را یافت که در اصالت و قدرت بیان در تجسم صحنه‌های زندگی بی‌نظیر است و تقریبا به تمام زبان‌های زنده دنیا ترجمه شده است. پیشگفتار کتاب «سپید دندان» نوشته محمد قاضی dastannevis.com نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇