🍃
نقش آب و هوا در داستان
همه میدانیم که هوا بر خلقیات ما تأثیر میگذارد. داستاننویس این موقعیت ممتاز را دارد که میتواند هر هوایی را که مناسب حال یا وصف حال باشد ابداع کند. بنابراین، خیلی وقتها هوا مقدمهٔ آن نمودی است که جان راسکین «زندهنمایی» مینامید، یعنی انتساب احساسات و عواطف انسانی به پدیدههای جهان طبیعی. او نوشته است: «همهٔ احساسهای تند و تیز ... در دریافت ما از اشیاء خارج نوعی پندار به وجود میآورد که من بهطور کلی آن را زنده نمایی میخوانم.»
«زنده نمایی» اگر با هوشمندی و تدبیر به کار برود، صنعتی است که نمودهای تأثیرگذار و قدرتمندی دارد، و بدون چنین نمودهایی فن داستاننویسی بخشی از توش و توان خود را از دست میدهد.
جین آستین هم به شکل ضمنی از «زندهنمایی» استفاده میکند. وقتی حال و روز اِما خیلی بد است، وقتی حقیقت را دربارهٔ جین فیرفاکس درمییابد و به معانی و تبعات آن در رفتار خودش پی میبرد، وقتی خیلی دیر متوجه میشود که آقای نایتلی را دوست دارد اما به دلایلی نیز خیال میکند آقای نایتلی میخواهد هریت را بگیرد، بله، در همین بدترین روز زندگیاش «هوا هم این غم و افسردگی را تشدید میکرد». جان راسکین لابد تذکر میداد که هوا نمیتواند چنین منظوری داشته باشد. اما طوفان تابستانی همان قرینهٔ احساسهای اِما دربارهٔ آیندهٔ اوست، زیرا موقعیت محکم و مهم او در محیط کوچک و بستهٔ هایبری فقط این «منظرهٔ متلاطم» ازدواج هریت با نایتلی را «طولانیتر» میکند. ولی این هوا چون نابهنگام است ناپایدار هم هست: روز بعد، باز خورشید درمیآید و جورج نایتلی از راه میرسد و از اِما خواستگاری میکند.
بخشی از کتاب «هنر داستاننویسی،با نمونههایی از متنهای کلاسیک و مدرن»
نوشتۀ دیوید لاج
ترجمه رضا رضایی
نشر نی
dastannevis.com