جعفر توزنده جانی متولد سال ۱۳۴۱ در نیشابور است. او که کار خود را با همکاری با کیهان بچه ها آغاز کرد، اولین مجموعه داستانش را با نام کوزه های آب در سال ۷۱ منتشر کرده است. توزنده جانی در خصوص شروع به کار نویسندگی می گوید:«در دوران دبیرستان با نوشتن یک خاطره مورد توجه همکلاسی ها و معلمم قرار گرفتم. موقع نوشتن دو خاطره را با هم آمیخته بودم و وقتی معلم ادبیات گفت: چقدر عالی تو یک قصه نوشتی، از همان لحظه احساس کردم می توانم بنویسم .... توزنده جانی بیش از پانزده اثر در حوزه کودک و نوجوان خلق کرده است. داستان های او با زبانی خوب و روان نوشته شده اند. از جمله آثار اوست: "جادوی دژ"، رمان "افسون رنگ"، بازنویسی "گرشاسب نامه"، رمان "دختری که زیاد می دانست"، "رودکی"، "افسانه ی سه پادشاه"، "مردی که گم شده بود"، "مردی که می خواست قطار بخرد"، رمان "درخت سیب بابا"، "بهشت گمشده بابام"، "سکه پدر بزرگ"، "کمال المک"، "چرا دریا عصبانی شد؟"، "مهمانی دیوها" و رمان "خانه ما". "مهمانی دیوها" در سال ۱۳۸۲ جایزه مهرگان و "جادوی دژ" همین جایزه را در سال ۱۳۸۵ دریافت نمود و به عنوان رمان تاریخی مورد تقدیر قرار گرفت. کتاب "کمال المک" او از سوی جشنواره کتاب های کتاب کمک درسی سال ۱۳۸۳ تقدیر شد و داستان "چرا دریا عصبانی شد؟" جایزه کتاب سال شهید حبیب غنی پور را در سال ۱۳۸۶ از آن خود کرد. رمان"خانه ما"با موضوع محوری اعتیاد در خانواده ها نوشته شده است. داستان تعدادی نوجوان است که در یک مجتمع مسکونی ساکن هستند. فردی باعث می شود که پدر یکی از این نوجوانان به اعتیاد دچار شود. داستان از آنجایی آغاز می شود که یکی از دوستان این نوجوان به او می گوید که پدرش معتاد است و با هم درگیر می شوند. در ادامه این دو تلاش می کنند با همکاری هم، پدرش را از اعتیاد نجات دهد. داستان "چرا دریا عصبانی شد؟"را نویسنده با دیدن موج های خروشان ساحل بندرعباس در روزی آفتابی سال ۱۳۷۸ و فرار مردم از این عصبانیت دریا و جلوگیری از خیس شدن نوشته است. این داستان برونگراست و مربوط به محیط زیست و آلودگی دریا می شود. در این داستان، شخصیت های داستانی چون مرد ماهیگیر، شهردار و مدیر پارک ساحلی حضور دارند. مرد ماهیگیر نماینده انسانی با باورها و اعتقادات سنتی و شهردار با افکار و نظرات امروزی است که یک تقابل سنت و مدرن را پدید آورده اند. اما نویسنده تلاش کرده است تا در داستان محیط خاصی را در نظر نگیرد. کتاب "سکه پدر بزرگ"، داستان مقاومت شهر اهواز در ایام جنگ ‏تحمیلی عراق علیه ایران است. داستان از زبان پسرکی به ‏نام دانیال نقل ‏می‏ شود که همراه با خانواده ‏اش در شهر اهواز زندگی می کند. در روزهای پایانی تابستان 1359، دانیال منتظر است که پدر یکبار دیگر او را کنار رود کارون ببرد تا با سکه‏ هایی که پدربزرگ به او داده، بستنی بخرد. در همین ایام، عراق شهر اهواز را بمباران می‏ کند و پس از آن تانک‏ ها، نفربرها و سربازهای خود را از مرز ایران عبور می دهد. عراقی ها که پس از اشغال چند روستای اطراف اهواز به‏ شهر نزدیک شده و به کارخانه فولاد اهواز رسیده ‏اند با مقاومت شدید مردم مجبور به عقب‏ نشینی می ‏شوند. در این درگیری‏ ها پدربزرگ‏ دانیال شهید شده و دایی او که به نیروهای ارتش و سپاه پیوسته بود، مجروح می‏ شود. پدر دانیال، او، مادر و مادربزرگش را به بندرعباس می‏ برد و خود به ‏اهواز باز می‏ گردد. در این میان رزمندگان با عملیاتی از پیشروی ‏دشمن جلوگیری می کنند و پس از چند ماه نبرد و مقاومت آنها، دشمن عقب‏ نشینی کرده و شهر آرام می‏ شود. پدر دانیال خانواده را دوباره به اهواز باز می گرداند. شهرهای اطراف اهواز، مانند بستان و سوسنگرد نیز مورد هجوم دشمن قرار می گیرند. در دو سال اول‏ جنگ با عملیاتی شهرهای اشغال ‏شده آزاد می شوند. دایی دانیال ‏در عملیات بیت‏ المقدس در شلمچه به شهادت می رسد و اکنون ‏سال ها از جنگ می‏ گذرد و دانیال هنوز سکه‏ هایی را که پدربزرگش به او داده، در اختیار دارد و با دیدن آن خاطرات آن دوران را مرور می‏ کند. dastannevis.com