#داستان_همین_شبها ٣۴
من چطور رقیه رو فراموش کنم؟
همین امشب، چطور میتونم به ابیعبدالله برسم؟
مرتب خطورات میاد، چیزهایی میاد، رفیقی، کسی، حرف غیرضروری داره، کار غیرضروری پیش میاد
میخوام همراه رقیه باشم یا میخوام خداحافظی کنم؟
یکی رو باید انتخاب کنم
اگر میخوام همراهِ حضرت باشم،
من اصلا نمیشنوم! کاری به اینها ندارم!
غیرضروری پیش اومد، من اصلا نمیبینم!
من داغدارم! 💔
شب برم بخوابم؟!
من مگه میتونم بخوابم؟!
گاهی اوقات آدم به خودش زور میکنه: نخواب! بیدار باش! بیدار بودن سحر خوبه! دستورِ!
🥀 گاهی اوقات، شعلهای تو دلش هست که میخواد بخوابه، خوابش نمیبره!
چکار کنه؟ اصلا نمیتونه بسمت خواب بره؛ بیدارِ شبها!
این میشه طلب، این میشه خواهش، این میشه تمنا!
سرِ درس میره، سر کار میره یا تو خونه، متوجه نیست، انگار همه میفهمند این حالش یه جور دیگهایِ!
من باید اینجور داغدار باشم تا برسم به پای رقیه سلام الله علیها
من باید برسم والا او رفته!
و انشاءالله خواهیم رسید!
و این تمثلاتی که هست، و اون راهِ پیادهروی
#اربعین برامون باز شده برای همین؛ که بیشتر احساس همراهی کنیم
اینها تازیانه هست
من هر روز باید تازیانه بخورم!
اصلا تازیانه نخورم زیبا نیست!
لذتم در اینه که تازیانه بخورم!
تازاینهٔ من چی هست؟
غذای اضافه ای رو نخورم، حرف اضافهای رو نزنم!
این شلاقی هست به من؛ خاری هست به پای من. این خارها رو تحمل کن، این تازیانه رو بخور، اشکال نداره؛
در راه محبوب، انسان باید کتک بخوره!
حضرت زهرا سلام الله علیها منتظرند
این کودکی که شبیه حضرت شده بود در اون خواهش و تمنای خودش، منتظر ما هستند
حضرت زهرا س خیلی زیبا ظهور داد، که هرچی لگد زدند به این در، میخ به پهلو رفته، حضرت از هوش رفته، - یه آدم عادی نمیتونه تحمل کنه- ولی ول نمیکنه!
علی او رو بلند میکنه...
عشق علی، شور علی، تمنای علی، نمیگذاره و او رو بهوش میاره
کاری نداره حالا پهلویم شکسته، بدنم مجروحِ، میاد و
خودش رو ميرسونه، دست دراز میکنه و کمربند علی رو میگیره و میگه نمیگذارم و میگه من باید به علی خودم برسم!
اگر میخواهیم فاطمی باشیم، دستمون رو جدا نکنیم
🍂 مگر اینکه اجل برسه و دستمون رو کوتاه کنه...
👈🏼
خاموش مکن
آتش افروختهام را
#طلب_حقیقی #شب_اربعین ۱۴۰۲
✾•┈┈••✦••┈┈•✾
🦋 دستــــنوشتـــــ༄عــــــشـق❥︎
💠
@dastneveshteshq