#خاطره_شهدا
🍒 دوست عماد مغنیه تعریف می کرد:
ما از طریق راه اندازی جنبشی که اسمش را جوانان مومن "طیردابا" گذاشته بودیم، کار مسجد را شروع کردیم.
عماد ستون اصلی این جنبش بود. چهارده ساله بود که پیشنهاد کرد برای آنکه به مسجد روح بدهیم تا بتوانیم نوجوانان و جوانان را به آن جذب کنیم، بهتر است مسجد را رنگ کنیم. پولی برای این کار نداشتیم. آن وقت ها می¬دانستیم اگر از مردم درخواست کمک کنیم هیچ کس با ما همکاری نمی کند. مردم لبنان در آن زمان در فقر شدیدی بودند. آن روز با این فکر که هیچ راهی برای حل این مسئله وجود ندارد از هم جدا شدیم.
🦋 اما ادامه ماجرا از زیان مادر عماد:
پسرم پیش من آمد و گفت: مسجد بسیار قدیمی شده و این ظاهر کهنه و کثیف، مناسب خانه خدا نیست و باعث می شود جوانها شوقی برای آمدن به مسجد نداشته باشند. ما باید مسجد را رنگ کنیم.
خودش همه مخارج را محاسبه کرد و حساب همه کارها را کرد. بعد به دوستانش گفت که می خواهد چند روزی برای کار به یک باغ پرتقال برود و آنجا پرتقال چینی کند. روز اولی که رفت پنج لیر پول گرفت. بعد از پنج روز، حساب پولهایی که دستمزد گرفت به بیست و پنج لیر رسید که برای خرید رنگ و ملزومات نقاشی مسجد کافی بود. بعد از چند روز عماد با رنگ و ابزار نقاشی، پیش ما آمد و از ما خواست تا به او در رنگ کردن مسجد کمک کنیم. نگفت پول را از کجا آورده، ولی بعدها خودمان فهمیدیم.
#جمعه
#مسجد_موفق
@davat_namaz