eitaa logo
دعوت به نماز🇵🇸
1.3هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
586 ویدیو
180 فایل
بسم الله النور مطالب کانال: 🔰 شنبه: دعوت به نماز 🔰 ۱شنبه: نماز در دوره اول رشد 🔰 ۲شنبه: نماز در دوره دوم رشد 🔰 ۳شنبه: نماز در دوره سوم رشد 🔰 ۴شنبه: موانع نماز 🔰 ۵شنبه: اسرار نماز 🔰 جمعه: راهکارهای جذب به مسجد شناسه ارتباط: @namaznor
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 زیر تیر و ترکش انگار داره تو مسجد نماز میخونه! 💬 روایت نماز جماعت شهید حسین بادپا از زبان شهید مصطفی صدرزاده @davat_namaz
🕖 چند دقيقه قبل از اذان مغرب، داشت با عجله از خانه خارج مي‌شد. ❓پرسيدم: «حسين! کجا مي‌روي با اين عجله؟» 🌸 همان‌طور که فاصله مي‌گرفت، گفت: «با يک‌نفر قرار ملاقات دارم.» و رفت. ❓از برادرش پرسيدم:« کجا مي‌رفت با اين عجله؟» 🕌 خنديد و گفت: «مي‌رفت مسجد جامع تا نمازش را اوّل وقت بخواند.» شهيد «غلا‌م‌حسين خزاعي» 📚 به نقل از ماهنامه امتداد شماره 82 / ص42 @davat_namaz
نماز، قبل افطار @davat_namaz
شهید حاج قاسم سلیمانی @davat_namaz
گفتن شهید سپهبد صیاد شیرازی در قطار @davat_namaz
اذان شهید ابراهیم هادی 🍎 ماجرای اذان معجزه آسای شهید «هادی» 🗣 در یک سحرگاهی در یک جای بحرانی از جنگ، تصمیم می گیرد اذان بگوید. همه به او می گفتند: «چه شده که الان می خواهی اذان بگویی؟» ولی او دلیلش را برای هیچ کسی توضیح نمی دهد و با صدای بلند مشغول اذان گفتن می شود. وقتی که اذان می گوید: به سمت او تیراندازی می کنند و یکی از تیرها به گلوی او می خورَد. همه می گویند: «چرا این کار را انجام دادی؟!» بعد او را داخل سنگر می برند و در حالی که خون از بدنش جاری بود، کمک های اولیه امدادی را برایش انجام می دهند. بعد از مدتی یک دفعه ای می بینند که عراقی ها با دستمال سفید دارند می آیند این طرف. اول فکر می کنند شاید این فریب دشمن است. لذا اسلحه ها را آماده می کنند، اما بعد می بینند که این عراقی ها با فرمانده خودشان تسلیم شده اند. می گویند: چرا تسلیم شدید؟ می گویند: آن کسی که اذان می گفت کجاست؟ گفتند: او یکی از بچه های ما بود که شما به او تیر زدید. گفتند: ما به خاطر اذان او تسلیم شدیم و ماجرای خودشان را توضیح می دهند... 🕋 این اثر اذان یک جوان ورزشکار است که اهل گود زورخانه بود. 🤓 خواندن کتاب "سلام بر ابراهیم" را از دست ندهید. 👇👇👇👇👇 @davat_namaz
🍒 دوست عماد مغنیه تعریف می کرد: ما از طریق راه اندازی جنبشی که اسمش را جوانان مومن "طیردابا" گذاشته بودیم، کار مسجد را شروع کردیم. عماد ستون اصلی این جنبش بود. چهارده ساله بود که پیشنهاد کرد برای آنکه به مسجد روح بدهیم تا بتوانیم نوجوانان و جوانان را به آن جذب کنیم، بهتر است مسجد را رنگ کنیم. پولی برای این کار نداشتیم. آن وقت ها می¬دانستیم اگر از مردم درخواست کمک کنیم هیچ کس با ما همکاری نمی کند. مردم لبنان در آن زمان در فقر شدیدی بودند. آن روز با این فکر که هیچ راهی برای حل این مسئله وجود ندارد از هم جدا شدیم. 🦋 اما ادامه ماجرا از زیان مادر عماد: پسرم پیش من آمد و گفت: مسجد بسیار قدیمی شده و این ظاهر کهنه و کثیف، مناسب خانه خدا نیست و باعث می شود جوانها شوقی برای آمدن به مسجد نداشته باشند. ما باید مسجد را رنگ کنیم. خودش همه مخارج را محاسبه کرد و حساب همه کارها را کرد. بعد به دوستانش گفت که می خواهد چند روزی برای کار به یک باغ پرتقال برود و آنجا پرتقال چینی کند. روز اولی که رفت پنج لیر پول گرفت. بعد از پنج روز، حساب پولهایی که دستمزد گرفت به بیست و پنج لیر رسید که برای خرید رنگ و ملزومات نقاشی مسجد کافی بود. بعد از چند روز عماد با رنگ و ابزار نقاشی، پیش ما آمد و از ما خواست تا به او در رنگ کردن مسجد کمک کنیم. نگفت پول را از کجا آورده، ولی بعدها خودمان فهمیدیم. @davat_namaz
*نماز، قبل افطار* @davat_namaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 *زیر تیر و ترکش انگار داره تو مسجد نماز میخونه!* 💬 روایت نماز جماعت شهید حسین بادپا از زبان شهید مصطفی صدرزاده @davat_namaz