توجه به دعای کمیل : وَ قَدْ أَتَيْتُكَ يَا إِلَهِي بَعْدَ تَقْصِيرِي وَ إِسْرَافِي عَلَى نَفْسِي مُعْتَذِراً نَادِماً مُنْكَسِراً کسر به معنی شکستن است. منکسر یعنی کسی که شکسته شده. چه از من شکسته شده که می گویم من منکسرم؟ من که اعضا و جوارح ظاهریم الحمد الله سالمند. من که زندانی نیستم. در خیابانها می روم و می آیم. پس یک زندان دیگر ی هم هست که من انجا گرفتارم غیر از شکسته شدن دست و پای ظاهری شکسته شدنی را دارم که حس نمی کنم آنرا. برای همین می فرمایند در این دعاها باید ادراک ان بلا و مصیبت بشود و بعد خلاصی را درخواست کرد . و گفت خدایا این تعلقات پرو بال مرا شکسته من قدرت پرواز ندارم.. من گرفتار این تعلقات و حب ها و محبت ها شده ام و نمی توانم پیش بیایم. احتیاج به دستگیری دارم. باید کسی مرا از زمین بلند کند. این حب ها انسان را شکسته بال می کند. وقت خواندن این عبارت باید به تعلقات و حجاب ها و محبت ها و در یک کلام حب نفس که ما را گرفتار کرده اند باید توجه کرد . به تعبیر دیگری من با این تعلقات اسیر شده ام . زندانی شده ام. هم و غم من شده است اینها. از صبح تا شب می دوم که یا شکم خودم را سیر کنم یا شکم دیگران را سیر کنم. یا برای خودم مسکنی تهیه کنم یا برا ی دیگران … و این محبت ها سبب رزایلی برای من می شود وقتی می بینم یک نفر دیگر می خواهد کاری را انجام بدهد نسبت به او حسادت پیدا می کنم. بخل هم پیدا می کنم. نسبت به مال حرص هم پیدا می کنم. جنگ ها و دعوا ها از این جا شروع می شود . کینه ها از اینجا شروع می شود . اینکه فرموده اند راس هر خطیئه ای حب نفس است .یا راس هر خطیئه ای حب دنیا است. دنیاا هم از فروعات نفس است . و در قسمتی دیگر از دعای کمیل می گوییم حَبَسَنِي عَنْ نَفْعِي بُعْدُ أَمَلِي (آمَالِي) خدایا من زندانی شده ام. علاقه هایی امده دور مرا گرفته و من وسط این زندانم . و از زندان بیرون نمی توانم بروم. از زندانی قدرت حرکت و پیشرفت گرفته می شود . عن نفعی : از چیز هایی که می توانست سود مند من باشد من زندانیم . عاملش هم امال و ارزو ها ست که مرا زندانی کرده است. و بعد از خدا چه در خواست می کنیم ؟ از خدا می خواهیم که در زندان را باز کند تا ما از این بندها رها شویم . و به همین دلیل در ابتدای دعا می گویید : اللّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحْبِسُ الدُّعَاءَ خدایا ان گناهانی که حبس کرده اند دعا را . چون این دعا از من صادر می شود . وقتی اصل زندانی است. فرع هم به تبع او زندانی است. روح من زندان است. پس دعایم هم زندان است و اجابتی هم نمی شود . چون دعا بالا نمی رود که اجابت بشود وگر نه که او فرموده : ادعونی استجب لکم. سر اینکه در اول دعا می گویید که : اللّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحْبِسُ الدُّعَاءَ این است که بگویید خدایا شب جمعه است. بیا این در را باز کن . مگر تو وعده نداده ای که غفرانت را روزی می کنی . از جمله ی کرامت هایت بیا و این در را باز کن و مرا نجات بده. مرا نجات بده یعنی من صاحب این علاقه ها نباشم. پس حب نفس این علاقه ها و آثار آنها شد و در تطهیر باطن یعنی انسان با یاری خدای عز وجل توسل به حضرتش و توسل به اولیء الله این در را باز کند. 📚استاد سعادتفر ۴۰ @davat_namaz