احکام خوشمزه:😋 یکی از روزهای قشنگ ماه رمضان اوستا مراد بعد از کار در مزرعه سوار الاغ محبوبش شد که برگرده خونه. به چشمه ی ده که نزدیک شدند، یک مرتبه چند تا قورباغه شروع کردند به قورقور کردن. الاغ هم ترسید و شروع کرد به جفتک انداختن و باعث شد اوستا مراد تالاپی بیفته توی چاله ی پر از گل. اوستا نمیدونست از این وضع باید بخنده یا گریه کنه. در همین حال چشمش افتاد به آب زلال رودخونه و تصمیم گرفت با یه شیرجه توی آب با یک تیر دو نشون بزنه، هم گل و شل روی سر و کله و لباساشو بشوره و هم خنک بشه... تا اومد بپره توی آب یک دفعه دید یکی پشت لباسش رو گرفته و میکشه و میگه نه اوستا حیفه...حیفه.. 😳 برگشت و دید آق قربونه، گفت آق قربون قربونت من شنا بلدم. چی حیفه؟ اما آق قربون هی می گفت نه اوستا حیفه حیفه... اوستا دوباره پرسید: چی حیفه آخه؟ آق قربون: روزه ات حیفه اوستا... اگه شیرجه بزنی تو آب و سر و کله ات کامل تو آب فرو بره، روزه ات باطل میشه... اوستا: ااِااا واقعا؟؟!!! 😳 نمیدونستم. قررربونت برم آق قربون، بعد اومد آق قربون رو بوس کنه که آق قربون جاخالی داد. اوستا به سر و وضعش نگاهی کرد‌ و پرسید: خب حالا چیکار کنم تا اذان مغرب همین شکلی بمونم؟ آق قربون: نه اوستا می تونی بری خونه زیر دوش حمام کنی🚿 یا حتی همین‌جا بدون اینکه سرت رو کامل در آب فرو ببری، خودت رو بشوری. اینطوری روزه‌ات باطل نمیشه. اوستا مراد به شکرانه اینکه خدا بهش دوست به این دانایی و بامرامی داده و اینکه روزه‌اش باطل نشده، الاغ جفتک بندازش رو بخشید و دوباره شد الاغ محبوبش.🐴 @davat_namaz