انسان باید در خودش این حالات را مشاهده کند. گاهی انسان یک گناه را مرتکب می شود، یک خواهش نفس را پاسخ می دهد، هیچ دفاعی هم ندارد یعنی نفسش دفاع نمی کند. کاری که اگر یک نفر ببیند بگوید چرا این کار را کردی؟ اما نفس شخص در برابر عمل انجام شده دفاعی که ندارد، ای بسا راضی و راغب هم هست! دوست هم دارد و دفعه‌ی دیگری هم او را دعوت می کند! اگر دیدم من این جور هستم باید به خودم بگویم که در مرحله‌ی اماره بودن نفس هستم. حتی گاهی شخص گناهی را قبلا انجام داده و با یاد آن هنوز لذت می برد. روایت داریم که خداوند می فرماید اگر ببینم عبدم هنوز از گناهی که کرده لذت می برد، اگر استغفار هم بکند و همه را هم شفیع خود قرار بدهد توبه اش را نمی پذیرم. چون هنوز ملتذ از گناه است. انسان باید خود را بشناسد. اما اگر گناه کرد و در مقام دفاع بر آمد و وجدان درونی به او حمله کند و بگوید چرا کردی؟ چرا این راه را رفتی؟ چرا این گناه را کردی؟ و.... اگر این طور شد باید خدا را شکر کند و بداند در ابتدای راه رسیدن به نفس لوامه است و بعد کم کم بالاتر می‌رود تا به نفس مطمئنه برسد. پس نتیجه اینکه: حب نفس توجه کردن و سر پایین انداختن و سر را بالا نگرفتن و توجه نکردن به خدای متعال است. فرمودند اعدی عدوک التی بین جنبک دشمن ترین دشمنان تو خودت هستی این خود، نفس اماره است. یعنی تمام مراتب؛ مراتب وجودی خود ماست. از من چیزی جدا نیست و همه‌ی اینها خود من هستم مطمئنه خودم هستم لوامه خودم هستم اماره خودم هستم همه‌ی اینها مراتب وجودی من است. اما یک مرتبه‌ای در عالم سفلی است. توجه داشته باشید که خدای متعال این عالم سفلی را قرار نداده که توجه من به اینها بشود. خدا اینها را به عنوان جنود نفس مطمئنه قرار داده است. اینها لشگر هستند و من نباید بد استفاده کنم. 🤲 ان شا الله خداوند با تفضل بر ما راه رام کردن و تحت فرمان در آوردن این نفس را به همه‌ی ما روزی بفرماید. 🤲🌸 📚 استاد سعادتفر @davat_namaz