شیرین هر بار کسی را می دید که به نماز ایستاده است، کنارش می ایستاد و حرکات او را تقلید می کرد. یک روز پدر بزرگ شیرین نماز می‌خواند، شیرین هم کنار و ایستاد و تمام حرکاتش را تقلید کرد که پدر بزرگ بعد از این که نمازش را تمام کرد او را در آغوش گرفت و نماز را با تمام جزئیاتش برای او توضیح داد پدربزرگ گفت که نماز خواندن فقط انجام حرکات مختلف نیست و باید روزی ۵ بار نماز بخوانیم بعد هم شیرین را بوسید شیرین وقتی تنها شد، درباره آنچه پدربزرگ گفته بود فکر کرد و این طور دعا کرد: 🤲خدای مهربان من شنیده‌ام که امامان فرموده اند نماز ستون دین است، کسی که نماز می‌خواند آرامش خانه است، هر بار که صدای اذان را می شنویم در پیشگاه تو خدای خوب و مهربان حاضر می‌شویم. خدای مهربانم من هم دوست دارم آرامش خانه مان باشم، امیدوارم قلب من هرگز نماز خواندن را فراموش نکند. @davat_namaz