Ta... Kh: «کاروان در دل صحراست .... خدا رحم کند» وقت دل داری زهراست....خدا رحم کند می رود قافله تا کرب و بلا،، پیشرو اش ناقه ی زینب کبرا ست،،،خدا رحم کند خواهری دلهره دارد به دل و می بینید شاه مشغول به نجواست،،،خدا رحم کند بچه هم هست در این قافله اما آنجا صحبت از آبله و پاست،،،خدا رحم کن می رود شاه به صحرای عطش، در دستش دست جان بر کف سقاست،،،خدا رحم کند شیر مردان همه جمعند ، و نام آورشان شبه پیغمبر لیلاست ،،،خدا رحم کند دست و دندان به کمک گیر ،گره محکم کن صحبت از معجر زنهاست...خدا رحم کند حرف از پیرهنی کهنه و انگشتر شد خواهری غرق تمناست ،،،خدا رحم کند مرد و زن ،پیر و جوان همره هم ،اما یک طفل شش ماهه هوید است،،،خدا رحم کند مادری نغمه ی لالایی اش آید بر گوش راستی حرمله آنجاست،،،خدا رحم کند آفتاب ، آتش و گرما و عطش در صحرا صحبت از خشکی دریاست،،،خدا رحم کند هر شب از فاصله تا کرب و بلا کاسته و ماه هم محو تماشاست،،،خدا رحم کند شاعر : محمد جواد شاه بنده ( مهدیار ) سالروز حرکت امام حسین علیه السلام از مکه به سمت کربلا امام حسین علیه السلام حجش را ناتمام گذاشت تا تمام هستی اش را به قربانگاه ببرد @deabel