☑️ فلسفه‌ علم اجتماعی در جهان اسلام ✔️ خلاصه جلسه (۵): فردگرایی هستی‌شناختی در جهان اسلام 🔸فردگرایی هستی‌شناختی در علم اجتماعی تنها کُل‌گرایی هستی‌شناختی را نفی می‌کند و ارتباطی با فردگرایی ارزشی ندارد. فردگرایی هستی‌شناختی به این معناست که واقعیت‌های اجتماعی قابل تقلیل به دیگر سطوح واقعیت می‌باشند. 🔹آیت الله جوادی آملی در کتاب جامعه در قرآن، فارابی، غزالی و اخوان الصفا را قائل به فردگرایی هستی‌شناختی (اصالت فرد) می‌داند. همچنین در جلسات قبل بیان کردیم بر خلاف برخی تفاسیر، خواجه نصیرالدین طوسی نیز در ردۀ فردگرایان قرار می‌گیرد. 🔸مرحوم آیت الله مصباح یزدی نیز معتقد است جامعه قابل تقلیل به سطوح روانی افراد و تعاملات میان آن‌هاست. ایشان استدلال به «وحدت آگاهی و تمایل افراد جامعه»، «عدم امکان فهم واقعیت‌ها اجتماعی با درون‌نگری و لزوم آموزش آن‌ها»، «الزام‌آوری و مقاومت امور اجتماعی» را نفی می‌کنند. 🔹شهید صدر واقعیت اجتماعی غیرقابل تقلیل به افراد را نفی می‌کند. از نظر او کنش‌های جامعه همان کنش‌های اجتماعی هستند و نیازی به مفروض انگاشتن واقعیت مُنحازی به نام جامعه نداریم؛ کنش اجتماعی کنشی است که علاوه بر داشتن علت فاعلی و غایی در بستر اجتماع و در پرتو تعامل با دیگر انسان‌ها صورت می‌گیرد. 🔸 آیت الله مصباح در دفاع از فردگرایی هستی‌شناختی برداشت‌های علامۀ طباطبایی از پاره‌ای آیات قرآنی را نقد می‌کند. از نظر ایشان اولاً در خود آیات ناظر به جامعه (امة) قرائن متصله‌ای وجود دارد که نشان می‌دهد مراد از جامعه آحاد و افراد است (مثلاً در همۀ موارد به استثنای یک مورد، افعال به صورت جمع مذکر به امّت‌ها نسبت داده شده است) و ثانیاً تعابیر کل‌گرایانه با محکمات آیات قرآنی ناسازگار است. 🔹دیدگاه‌های متاخرتر فردگرایانه از ابزارهای نظری در فلسفه اسلامی، اصول فقه و نظریه‌های ادبی در جهان اسلام برای توسعۀ تئوری‌های خود بهره‌برده‌اند. @DeepAnalysis