🍂
🔻 #پل_شحیطاط/۴
ماموریتی برون مرزی
نوشته: ابوحسین
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
هر بار که بچهها از ماموریت شان برمی گشتند در سنگر علی هاشمی، کالکی را روی پتوهای سربازی کف سنگر پهن و ضمن ارائه گزارش کامل، محل آنها را معیّن میکردند. دقیق گزارش شناسایی را توضیح میدادند.
علی هاشمی از این که میدید کار هر روز بهتر از دیروز پیش میرود از آنها تشکر میکرد و میگفت این کارهای شما پیش خدا پنهان نمیماند. امیدوارم خداوند مزد این گمنامی شما را هر چه زودتر بدهد.
کار قرارگاه روز به روز سرعت بیشتری پیدا میکرد. فرمانده قرارگاه دو سه روزی یک بار منتظر آمدن فرمانده اش بود تا با دلگرمی گزارش کار بچهها را به او بدهد. گاهی علی مجبور بود برای ارائه گزارش به اهواز یا تهران برود و آقا محسن را توجیه نماید و بلافاصله به قرارگاه برگردد.
در جلسه دهم طبق گزارشی که علی هاشمی به محسن رضایی داد گفت تاکنون سیصد ماموریت شناسایی را بچه هایش انجام داده که اسناد همه آنها تهیه شده است. از خطوط پدافندی عراقیها در هور گرفته تا مناطق اشغالی. وجب به وجب هور را بچهها مثل کف دستشان میشناختند. هیچ نقطه مبهم و شناسایی نشدهای در هور نبود.
حمید رمضانی و علی ناصری آن قدر دقیق و کامل کل هور شمالی و جنوبی را شناسایی کرده بودند که جای حرف نداشت. گاهی یک منطقه و یک محور را بچهها چند بار شناسایی میکردند و برمی گشتند.
تا اینجای کار تمام منطقه هور شناسایی شده بود ولی طبق دستور محسن رضایی قرارگاه میبایست از خارج هور یعنی در عمق خاک عراق و فراتر از هور هم اطلاعات مهمی را کسب میکرد. وقتی آقا محسن رضایی تمام گزارشهای چند ماهه علی هاشمی را شنید، با حالت خاصی گفت:
ـ برادر هاشمی دست مریزاد. خسته نباشید. کارتان عالی است. خیلی خوب کار کردهاید.
ـ کار من نیست، کار بچه هاست.
ـ خدا اجر این همه مجاهدت پنهان شما را بدهد.
ـ ان شاالله. شما برایمان دعا کنید.
ـ از اینجا به بعد برای شما ماموریت دیگری دارم. حاضر هستید انجام بدهید؟
ـ بفرمایید در کجا؟
ـ در خارج هور.
ـ خارج هور؟
ـ بله.
ـ در کجا؟
ـ از نقطه صفر مرزی تا اتاق جنگ در بغداد. یک ماموریت کاملاً منحصر بفرد.
ـ ممکن است منظورتان را کمی توضیح بدهید؟
ـ یعنی شناسایی تمام تحرکات، توانمندی ها، قابلیتها و نقاط قوت و ضعف دشمن در برخورد با ما
ـ ولی آقا محسن کار سنگینی است! اسمش شناسایی است ولی خیلی حساس است.
ـ همین طور است. من دقیقاً میفهمم چه کاری باید انجام بدهید.
ـ ولی انجام شدنی است.
ـ من که از شما مطمئن هستم.
ـ برای این کار بهترین فرد را میشناسم. او خوره این کار را دارد.
ـ بهترین فرد؟
ـ بله.
ـ کی؟
ـ سیدعبدالمحمد سالمی نژاد
ـ چه طور؟
ـ او اولاً از افراد بومی منطقه است.
دوماً آشنایی کامل به شرایط جغرافیایی منطقه به ویژه اقلیم و مرز دارد.
سوماً عرب زبان است.
چهارماً آداب و سنن منطقه را خوب میشناسد.
پنجماً از وجهه مردمی خوبی برخوردار است.
ـ ویژگیهای خیلی خوبی دارد. انتخاب خوبی کردی.
ـ بله.
- آقا محسن، عبدالمحمد از اول جنگ اکثر ماموریت هایش در حوزه اطلاعات عملیات بوده و تجارب خوبی دارد.
ـ این خبر بسیار خوبی است. پس کار ما خوب جلو خواهد رفت.
ـ بله مطمئن باشید. او آن قدر گزارش ماموریت هایش را خوب و دقیق توصیف میکند که انگار در همان منطقه است و دارد برایت توضیح میدهد.
ـ از کی او را میشناسی؟
ـ او هم محله ایِ من است، عبدالمحمد فردی جسور، جراّر و شم اطلاعاتی قویای دارد.
ـ خوب فردی است. الحمدالله. خیالم راحت شد.
ـ حالا از کی شروع کنیم؟
ـ از فردا در اولین فرصت. خوبه؟
ـ روی چشم. از فردا شروع میکنم. هیچ مشکلی ندارم.
ـ منتهی در این ماموریت جدید چند کار را باید خوب انجام بدهید.
ـ بفرمایید.
ـ شناسایی استانهای همجوار بویژه ذخائر مخازن نفتی، معابر مواصلاتی و اطلاعاتی، نحوه ارتباط و هماهنگی سپاههای عراق تا مرکز بغداد
ـ همه را مو به مو انجام خواهیم داد. اصلاً نگران نباشید شما.
ـ امیدوارم، موفق باشید.
با رفتن محسن از قرارگاه، علی هاشمی تمام نیروهایش را فراخواند تا درباره ماموریت جدیدش با آنها حرف بزند. او در مشورتی که با دیگر معاونین خود کرد سوال نمود در این موقعیت بهترین و اولین کار در حوزه ماموریت جدیدشان چیست؟
علی ناصری گفت: حاج علی اولین کار این است که بفهمیم عراق چقدر هوشیاری دارد. چقدر حواسش است.
ـ به چه چیزی؟
ـ به هور
عصری علی هاشمی، عبدالمحمد را خواست و بدون مقدمه، ماموریت جدید را برایش توضیح داد.
ـ عجله دارید؟
ـ خیلی
ـ چقدر؟
ـ هرچه زودتر، بهتر
ـ انتظار داری داخل هور را چه کنم؟
ـ ماموریت شناسایی داخل هور را فراموش کن
ـ چرا؟
ـ ماموریت جدیدی آقا محسن تعیین کرده است.
ـ چه بهتر. من درخدمتم.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
همراه باشید
کانال حماسه جنوب
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂