ه شده و چرا فریاد می زند. چند لحظه بعد باز محکمتر صدا زد عراقی ها دارند از زیر ارتفاع می آیند بالا کاید خورده گفت هر کس هر چه نارنجک دارد بیندازد پایین یک جو استرسی یک مرتبه بوجود آمد همه به طرف زیر پایمان که چیزی هم نمی دیدیم شلیک می کردیم. صدای بهمن هر لحظه بلند تر می شد پایین پایین. نیایند بالا. بزن بزن نارنجک روی کمرم را برداشتم و ضامن آن را کشیدم و برای یک لحظه متوجه علی جمالی شدم و دیر او را پرتاپ کردم که بین هوا روی سرمان و پایین ارتفاع منفجر شد و کلی سنگ ریزه روی سرمان ریخت. کاید خورده که متوجه شده بود صدا زد این چه طرز پرتاپ نارنجک انداختن است؟ -حواسم نبود -نزدیک بود همه را تلف کنی -بخیر گذشت -تا الان بله بهمن آرام آرام تا نزدیک سنگرمان آمد و فریاد می زد هر کس نارنجک دارد بمن بدهد. او تند تند نارنجک پرتاپ می کرد و فریاد می زد همه شلیک کنند شاید سه ساعتی همه شلیک می کردیم و نارنجک به پایین پرتاپ می کردیم. ساعت ۳و نیم شب بود که دیگر درگیری قطع شد و یک آرامش حاکم شد. بهمن در حالیکه نفس می زد گفت دیده بان طرف ما خبر داد عده ای دارند به سمت بالا می آیند. من هم گفتم الان است که شبیخون می خوریم. در آن خستگی و دود و آتش بلند شدم و صورت بهمن را بوسیدم و گفتم تمام گردان مدیون توست. -برو بابا. من کی هستم -تو مرد گردان هستی انصافاّ اگر نعره حیدری بهمن نبود و گارد ریاست جمهوری بالا می آمدند و ما هم که خسته و خواب بودیم، همه را قتل عام می کردند. آن شب من عظمت و شجاعت بهمن را دیدم و با دیدن این فرماندهی او از غرور قد کشیدم. وقتی بلند شد برود دست او را گرفتم و گفتم دزدی تان حلال -حلال؟ -حلال حلال -الحمدلله از تو رد شدم بعد نماز صبح وقتی همراه فرماندهی گردان از بالای ارتفاع پایین را نگاه کردیم دیدیم چقدر جسد لابلای مسیر ارتفاع افتاده است. کاید خورده گفت: اگر این ها بالا می آمدند چه می شد؟ -هیچ. الفاتحه -خدا به بهمن خیر بدهد -انصافاّ بهمن کاری کارستان کرد تا چشم کار می کرد جنازه بود. تا توانستم سوره حمد خواندم و به بهمن درود فرستادم که جانمان را نجات داد. •┈••✾○✾••┈• لینک عضویت کانال حماسه جنوب/ ایتا http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂