🍂 🔻 عبوراز موانع ۴ بخش دوم 🔹 سید حسن کربلایی ¤¤¤ ۱۰- ۱۵ متری که شنا کردیم برای قایق دست تکان داد و قایق هم آمد. حمیدیان مقدم مرا بلند کرد و در قایق انداخت و خودش هم سوار شد. موقعی که در قایق قرار گرفتم، بی هوش شدم و نفهمیدم چه شد. وقتی به هوش آمدم متوجه شدم که دارند مرا از قایق پیاده می کنند. همینطور که در باتلاقها بودیم، لحظه ای چشمم به اروند افتاد؛ بچه ها را می دیدیم که شنا کنان به طرف ساحل خودی می آیند و عراقی ها از جایی که پاکسازی نشده بود به طرف ما و آنها با آرپی جی و تیربار گرینف و حتی با کلاش شلیک می کردند. بعضی ها در خود آب زخمی شدند و شاید هم بعضی در همانجا به شهادت رسیده باشند. صحنه، صحنه دردناکی بود و آدم را به یاد روز قیامت می انداخت. هرکس به فکر خودش بود و باید بر می گشت. آنقدر آتش شدید بود که بعضی در خود آب زخمی شدند و بعضی هم زمانی که به ساحل خودی می رسیدند. ساحل ما را با خمپاره و ۱۰۶ و حتی با دوشکا می زند. بعضی از بچه ها همین که رسیدند یک خمپاره کنارشان خورد و پنجه پای یکی را که غواص هم بود برد. زخمی هایی هم که بودند عده ای با کمک بچه ها برگشتند و تعدادی هم ماندند ولی شهید نادری به دلیل سنگینی اش ماند که بعدا شهید شده بود و جسدش را بعدا آوردند. ⭕️ و کربلای چهار برای همیشه و همیشه یادآور حماسه بچه های است که دانسته پا به اروند گذاشتند هر چند بوی لو رفتن عملیات به خوبی احساس می شد و می دانستن که احتمال برگشت از آن کم است. یاد کنیم شهدای این عملیات خصوصاً فرمانده دلیر سردار فرجوانی را که با حضورش در بین خط شکنان موفقیت محور ما را تضمین کرد و خود به آرزوی دیرینش رسید. پایان 🙏 http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂