روز قبل فرماندهان استراحت کرده بودند، در حین عبور کمین می خورند و درگیری آغاز می شود. مصیب مجیدی و علی محمد میرزایی با چابکی خودشان را بالا کشیدند و به مقر رسیدند و هراسان و نفس زنان گفتند: بیایید کمک. کمین خورده ایم و الان بقیه بچه ها گیر کرده اند!. من، علی محمدی، قاسم هادی ئی و ۹ نفر دیگر سریع اسلحه ها و حمایل ها را برداشتیم و سوار تویوتا به راه افتادیم. آن قدر قضیه جدی بود که حمایلها و بند کفش ها را سوار بر تویوتا بستیم و وارد منطقه حادثه و درگیری شدیم. زودتر از ما، آقای همدانی هم رسیده بود. بچه های تیم های قبلی سه تا برانکارد با خودشان می آوردند. کمی بعد حمیدزاده و مجیدی هم رسیدند و گفتند: به ما کمین زدند و درگیر شدیم. ما فرار کردیم، ولی از بقیه خبر نداریم. احتمالاً آنها زخمی یا شهید شده اند. برادر همدانی که تازه به قرارگاه برگشته بود، سریع دست به کار شد و سه گروه تشکیل داد... و محمد آلپور شهید شده بودند. حسن تاجوک نیز به سختی زخمی بود و بی هوش روی برانکارد افتاده بود. با آر پی جی و کلاش، بزن بزن سختی در می گیرد. چون در خشاب تفنگ محمد آلپور حتی یک فشنگ هم نمانده بود. •┈••✾❀🏵❀✾••┈• پیگیر باشید کانال حماسه جنوب http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂