🍂 🔻 سرداران سوله 1⃣4⃣ 🔹 دکتر ایرج محجوب ⊰•┈┈┈┈┈⊰• بالاخره لنج حرکت کرد. متأسفانه ما فکر آب و آذوقه توی راه را نکرده بودیم. یک مخزن مکعب وسط لنج بود که در حقیقت مخزن آب بود. از همان آب شط که گل آلود بود آن را پر می کردند. گل و لای آن به تدریج ته نشین می شد و آبی که روی آن می ماند، مصرف می شد. لنج یک اتاقک بزرگ داشت. دو تخت چوبی در طرفین اتاق بود. سماور هم روشن بود. هنگام غروب، هوا به شدت سرد شد. ما همگی به داخل اتاقک رفتیم. کمی چای که با آب همان مخزن درست شده بود و فقط در اثر جوشیدن احتمالا میکروب بیماری زا نداشت نوشیدیم و رفع تشنگی کردیم. از ناخدا پرسیدم چه وقت می رسیم گفت: «فردا حدود ساعت دو یا سه بعد از ظهر، چون در وسط راه یک بار دیگر دچار جذر می شویم و مجبوریم در منطقه ای با عمق کم توقف کنیم. باید تا شروع مد بعدی، حدود هشت ساعت، در همان محل لنگر بیندازیم.» با تاریک شدن هوا، مه نسبتا غلیظی خور را فرا گرفت. جاشوان پس از نزدیک شدن به محل کم عمق، طنابی را که گره هایی به فواصل مختلف داشت و جسم سنگینی به آن بسته بودند را مرتبا داخل آب می انداختند و به عربی عمق آب را به اطلاع ناخدا می رساندند. بالاخره به محلی که کم عمق بود رسیدیم. ناخدا دستور توقف داد و لنگر انداختند. در میان انبوه مه، چهار یا پنج لنج دیگر را می دیدیم که با فاصله از ما لنگر انداخته بودند. در میان آن مه و تاریکی، لنج ها شبیه کشتی‌های ارواح بودند. صدای آب هم می آمد. تبادل آتش بین نیروهای عراقی و ایرانی را از دور می‌دیدیم. در تاریکی شب به شکل نوارهای قرمز رنگ آتشین به سرعت از هر دو طرف به سمت مقابل می‌رفتند. اگر کسی نمی دانست جنگی در کار است، شبیه آتش بازی زیبا و با شکوهی به نظر می رسید. گلوله های منور هم گاهی دیده می شد که نور خیره کننده ای داشت و به آهستگی حرکت می کرد. گویا به عقب این گلوله های منور نوعی چتر مخصوص وصل بود که پس از شلیک باز می‌شد و سرعت حرکت آنها را می گرفت. چون مدت زمان نسبتا زیادی در آسمان باقی می ماندند. ناخدا غذای مختصری برای خود و جاشوانش تهیه کرده بود. ما هم چند لقمه ای خوردیم. با وجود سردی هوا مدتی هم روی زمین و تخت‌ها خوابیدیم. نیمه های شب بود که مد شروع شد و پس از مدتی لنج به حرکت درآمد. دمیدن آفتاب در سحرگاه به دریا منظره زیبایی داده بود و به رنگ نقره ای و سپس طلایی درآمد. بلاخره حدود ساعت ۲ بعد از ظهر به بندر امام رسیدیم. در یکی از اسکله ها که مخصوص لنج ها بود توقف کردیم چند کارگر در اسکله برای تخلیه بار ها آماده بودند برخی از آنها با ناخدا آشنایی داشتند بار های ما را تخلیه کرده و کنار اسکله چیدند. به دوستان گفتم مواظب بارها باشند تا برای گرفتن کامیون بروم با وسیله نقلیه کرایه ای خود را به محل اتحادیه کامیون داران رساندم از شانس بد ما کامیونداران حدود یک هفته بود که اعتصاب کرده بودند بیش از ۱۰۰ کامیون در آن منطقه پارک بود. دفتر اتحادیه کامیونداران ایوان بزرگی داشت که راننده‌ها جلوی این ایوان تجمع کرده بودند. شخصی که گویا نماینده کامیونداران بود برای آنها سخنرانی می‌کرد. از محتوای صحبت های او چنین متوجه شدم که اعتصاب برای اعتباری است که دولت به تریلی ها داده است و شامل کامیونداران نداده. گوینده می گفت:"با مسئولین صحبت کردیم تا زمانی که به ما لاستیک و سایر لوازم یدکی ندن کار نمی کنیم و توی اعتصاب می‌مونیم. ما هم همان چیزهایی رو می‌بریم که تریلی ها می برند منتها کمتر. مسئولین قول دادن مشکل رو حل کنند قراره تا چند ساعت دیگه نتیجه رو به ما بگن". ⊰•┈┈┈┈┈⊰• پیگیر باشید http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂