🍂
🔻
سرداران سوله 2⃣4⃣
🔹
دکتر ایرج محجوب
⊰•┈┈┈┈┈⊰•
به دفتر اتحادیه رفتم و گفتم برای حمل اسباب اثاثیه منزلم به تهران احتیاج به سه کامیون دارم. یکی برای آقای مهندس و دو تا هم برای خودمان می خواستم. مسئول آن جا گفت: فعلا کامیون دارها اعتصاب کردن. شما باید چند ساعت صبر کنی تا نتیجه تصمیم مسئولین اعلام بشه بعد بتونیم به شما کامیون بدیم.»
این طور که می گفت از ده روز قبل اعتصاب شروع شده بود و مرتب به تعداد کامیون ها اضافه میشد. یعنی هر کدام که بارشان را به مقصد می رساندند، جهت پیوستن به اعتصابیون در آن محل می ماندند. برخی از آنها همان روز رسیده بودند. نا امید بیرون آمدم تا به نزد دوستانم بروم و نتیجه را بگویم چند ساعت بعد دوباره باید به محل کامیون ها بر می گشتم. از جمع کامیون داران دور شدم.
دنبال وسیله نقلیه بودم تا به محل اسکله که پنج، شش کیلومتر فاصله داشته بروم. دو نفر پشت سر من می آمدند. قدری که دورتر شدم جلو آمدند و پرسیدند بارم در کدام اسکله است. من هم شماره ی اسکله را گفتم آنها گفتند برای بردن وسایل به آن اسکله می آیند.
گویا همان روز رسیده بودند و میخواستند زودتر بارگیری کنند و برگردند. به قول معروف اعتصاب شکن بودند. گفتم احتیاج به سه کامیون داریم. گفتند ترتیبش را می دهند. قیمت را از آنها پرسیدم و بعد از قدری چانه زدن، قرار شد هر کامیون چهار هزار تومان تا تهران بگیرد.
وسیله پیدا کردم. نزد دوستانم رفتم و ماجرا را تعریف کردم. منتظر در گوشه ای نشستیم پس از حدود نیم ساعت سه کامیون ها از دور پیدا شدند و جلو ما آمدند. ما با کمک هم مشغول انتقال وسایل به کامیون ها بودیم. بارهای هر نفر را تفکیک کرده و گوشه ای از بار کامیون جا میدادیم. ناگهان دیدم پنج کامیون آمدند و به طور نیم دایره در اطراف کامیون ها ایستادند. مثل این که ما را محاصره کرده باشند. هر راننده یکی دو نفر را همراهش آورده بود. همه پیاده شدند و شروع به فحاشی و پرخاش به راننده های سه کامیون کردند. نمیدانم از کجا فهمیده بودند که آن سه کامیون به این اسکله آمده اند. به این سه راننده گفتند: اعتصاب شکن هستین. راننده ها ده روزه که بی کار توی اتحادیه موندن تا اعتصاب به نتیجه برسه. شما همین امروز اومدید. نرسیده، دزدکی اومدین بارگیری کنین. قراره همین که به اتحادیه برسید، لاستیک به گردنتون بندازن و کتک مفصلی هم بخورید.»
گفتم تکلیف بارهای ما چه می شود. گفتند: «بارهای شما رو تخلیه می کنیم. بعد از شکستن اعتصاب به هر کامیونی که نوبتش باشه میدیم. ولی اگه اثاثیه تون آسیب ببینه ما مسئول نیستیم.»
کارگر آقای مهندس که گفتم جوان قوی هیکل و جسوری بود، گفت: «شما غلط می کنید به بارهای ما دست بزنید.»
نزدیک بود با آنها درگیر شود. یکی از راننده ها گفت: «ما با شما حرفی نداریم. کاری هم نداریم، فقط با این راننده ها طرف هستیم ولی ضامن آثاثیه شما نیستیم.»
یکی از راننده ها ترسید و گفت: «من حاضر به ریسک نیستم.»
بارهایی را که تازه بار کامیون کرده بودیم، پایین گذاشتیم و او رفت. دو راننده دیگر گفتند نمی ترسند و به کار ادامه میدهند. خلاصه آن پنج کامیون رفتند. دیدم که یکی از آنها در سوار شدن به کامیونش تأخیر کرد و بعد هم آهسته شروع به حرکت کرد. همین که بقیه کامیون ها دور شدند او دور زد و نزد ما آمد. گفت: «منم حاضرم بارهای شما رو ببرم.»
گویا او هم همان روز رسیده بود و به عنوان لولو سر خرمن همراه بقیه آمده بود. وقتی اوضاع را مساعد دید، خودش هم شریک جرم بقیه شد، تا به قولی از این نمد، کلاهی ببرد.
⊰•┈┈┈┈┈⊰•
پیگیر باشید
#سرداران_سوله
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂