🍂 🔻 سرداران سوله 2⃣6⃣ 🔹 دکتر ایرج محجوب ⊰•┈┈┈┈┈⊰• 🔻 نقاط مختلف بیمارستان مکررا هدف قرار می گرفت و صدای انفجارهایی که نزدیک بود، گوش همه را کر کرده بود. کسی که آن صحنه را ندیده، نمی تواند تصویر آن را در ذهن مجسم کند. شاید بتوان گفت درست مانند موقعی بود که یکی از دو نیرو دست به حمله بزنند. یک طرف برای پیشروی و طرف دیگر برای پایداری و جلوگیری از حمله، آتش بارهای خود را به کار بیندازند. ما صدای برخورد گلوله ها را به سقف طبقه دوم اتاق عمل و صدای تخریب و فرو ریختن آوار را بالای سرمان می‌شنیدیم. نگرانی مان برای بخش زایمان بود که در حیاط بیمارستان قرار داشت و چند زن برای وضع حمل در آن بستری بودند و یک ماما مراقب آنها بود. ولی کسی جرأت تکان خوردن نداشت. یکی از پزشکان ما بعدا گفت زیر راه پله های سالن و در قسمت هم کف بوده است، سه چهار نفری زانوهای خود را بغل گرفته و زیر شیب راه پله ها خم کرده بودند تا بقیه هم جا بشوند. در فضایی حدود دو متر به قول خودش چپیده بودند. یکی از پرسنل که در خیابان بیمارستان بود، خود را داخل جوی آب انداخته و زیر پل رو به روی در ورودی بیمارستان خزیده بود. سه ساعت آن جا در میان گل و لای جوی مانده بود. گلوله باران بعد از بیمارستان به طرف منطقه بریم و هتل آبادان و اطراف آن رسید. بعد از قطع بمب باران منطقه بیمارستان و شروع آن در منطقه بعدی، از پناهگاه های خود بیرون آمدیم. ابتدا همه سراغ بخش زایمان رفتیم، چند گلوله توپ یا خمپاره به دیوارهای اطراف آن خورده و قسمتهایی از بخش ویران شده بود. خوشبختانه به هیچ یک از بیماران و نوزادان که قبلا به دنیا آمده بودند، آسیبی نرسیده بود. مامایی که آنجا بود تعریف می کرد که یکی از زائوها در همان حین گلوله باران فرزند خود را به دنیا آورد. او هم کمک کرده بود تا زایمان انجام شود. من نمی دانم برای سایر شهرهای ایران چه پیش آمد. ولی آنچه که اخبار می گفت کلیه شهرهایی که در نوار مرزی و در تیررس توپخانه دشمن بودند، مورد حمله هایی نظیر آبادان قرار گرفته بودند. خلاصه آن روز وحشت بار و در عین حال پر خاطره در ذهن همه ما باقی ماند. ⊰•┈┈┈┈┈⊰• پیگیر باشید http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂